Categories: اجتماعی

اسرار جنگ جهانی دوم امحا شد

سرنوشت بیش از دو هزار گلوله و تجهیزات نظامی، که از زیرزمین خانه‌ای در خیابان کاج به‌دست آمده بود، چه شد؟ بعد از گذشت دو سال در خیابان کاج هنوز کسبه با احتیاط از آن ماجرا یاد می‌کنند. پیرمرد مغازه‌‌دارِ سر نبش خیابان فکوری منکر ماجرا می‌شود و با اخم و تخم می‌گوید: «به من چه؟» بعید است او ۴۶ روز پرالتهاب از زمان کشف تا پاکسازی این خانه را فراموش کرده باشد. صاحب مغازه‌ی الکتریکی با چهره‌ی بهت‌زده می‌پرسد: «شما از کجا آمدید؟» و بعد با همان نگاه مات می‌گوید که قیمت زمین‌های اینجا هیچ فرقی نکرده است. ما نگران نیستیم.

یکی دیگر از مشتری‌ها این گفت‌وگو را می‌شنود و می‌گوید: «من هیچی از این ماجرا نشنیده‌ام. جالب نیست؟ هر روز می‌آمدم بانک سر نبش، برای وصول چک‌هام.» صاحب مغازه‌ی الکتریکی زیر لب غر می‌زند: «من صاحب آن خانه را می‌شناسم. اتفاق عجیبی نبود، یک کامیون بمب و مواد منفجره درآوردند و همان موقع مأموران آنها را بردند. در خانه‌های دیگر هم هیچ خبری نبود. برای همین هیچ تأثیری روی قیمت خانه‌های اینجا نگذاشته است.»

مشتری رشته‌ی کلام را دوباره چنگ می‌زند: «شما مطمئنی؟ اینجا که ربطی به جنگ جهانی دوم ندارد؟ من چیزی نشنیدم تا الآن.» صاحب مغازه تکرار می‌کند: «نه بابا چیزی که نبود. یه چیزهایی پیدا کردند و بردند و تمام. من قیمت زمین‌های اینجا دستم است. خودم در جریان هستم. چند تا خانه‌ی دیگر را هم گشتند اما هیچی نبود. تمام شد و رفت.»

رئیس میراث فرهنگی تهران: ما بی‌خبریم

رئیس میراث فرهنگی تهران از اهالی فاطمی بی‌خبرتر است. رجبعلی خسروآبادی اصلاً یادش نمی‌آید این اتفاق چه زمانی افتاده: «نه، کسی به ما خبری در این باره نداد. نیروهای بحران چیزی نگفتند. چی بوده ماجرا؟» ماجرا برمی‌گردد به ظهر روز پنجشنبه‌ای در ۱۳۹۳. روزنامه‌ی همشهری ماجرا را این‌طور نقل کرد که نورمحمد، مرد چاهکن افغان، در ساختمان نیمه‌سازی‌ در خیابان شهید فکوری مشغول کندن چاه بود که به مهمات جنگی رسید. او عجله داشت تا زودتر کار حفر چاه را تمام کند اما وقتی با کلنگش چند ضربه به کف چاه زد، صدای همیشگی را نشنید. آنجا سست‌تر از بقیه‌ی جاها بود و در یک لحظه فروریخت و نورمحمد وارد تونل عجیب و غریبی شد. در آن تاریکی وقتی چاهکن این طرف و آن طرف را نگاه کرد، خودش را بین وسایل عجیبی مثل خمپاره دید. او خوب چشمانش را باز کرد تا مطمئن شود چیزی که دیده واقعیت دارد. او درست می‌دید. آنجا پر بود از خمپاره و گلوله‌ی توپ جنگی. وحشت همه‌ی وجودش را فراگرفت و با زحمت خودش را از چاه بیرون کشید و با پلیس۱۱۰ تماس گرفت.

خانه‌ی تیمی منافقان/ هیچ‌گونه سندی برای اثبات وجود ندارد

حالا آن خانه در خیابان فکوری به فروش گذاشته شده است تا برای همیشه خاطراتش از یاد دیگران برود. یکی از محلی‌ها می‌گوید: «شما ورود به این مسأله پیدا نکنید، به نظرم اینجا خانه‌ی تیمی بوده و این مهمات مال منافقان و گروه‌های معاند نظام بوده.» شایعه‌ها همان زمان هم کم نبود، این مهمات مربوط به چه دوره‌ای از تاریخ ایران بوده و چگونه سال‌ها محبوس در دل این خانه مانده؟

بعضی از کسانی که در حوزه‌ی تاریخ صحبت می‌کنند، همچون خسرو معتضد تهرانی قاجار، به‌جد اذعان کردند که این مهمات مربوط به جنگ جهانی دوم بوده: «در زمان قاجاریه در میدان فاطمی و حوالی آن در منطقه‌ی فاطمی و امیرآباد، یک میدان اسب‌سواری بزرگ قرار داشت که به نام «اسپیریس جلالیه» مشهور بود. احتمال این وجود دارد که زاغه‌ی مهماتی هم در اعماق خاک پیش‌بینی شده باشد و بخشی از مهمات ذخیره‌ی ارتش در آن مکان باشد.»

برخلاف نظر خسرو معتضد، گفته می‌شود اسپیریس جلالیه جای پارک لاله‌ی امروزی است. احتمالاٌ بلوار کشاورز با خیابان فاطمی اشتباه گرفته شده است.

اسکندر مختاری، استاد دانشگاه و یکی از تهران‌شناسان، این قطعیت را زیر سؤال می‌برد: «کارشناسان میراث فرهنگی، به دلیل اینکه با کالبد مواجه نیستند، نمی‌توانند هیچ سند تاریخی در این زمینه ارائه کنند. بااین‌وجود این مهمات همچون بسیاری از اشیای تاریخی می‌تواند گویای بخش مهمی از تاریخ ایران باشد و رازهایی از زندگی مردم در ۷۹ سال پیش را افشا کند. البته برای اثبات اینکه این منطقه محدوده‌ی نظامی بوده هیچ‌گونه سندی وجود ندارد و تنها با ارجاع به متون تاریخی می‌توان نظراتی درباره‌ی این کشف داد و احتمالاتی را عنوان کرد. به دلیل اینکه این کشفیات در تونلی زیر زمین بوده و سازه‌ی معماری ندارد، درباره‌ی این نظرها تنها باید با خواندن متون تاریخی اظهار نظر کرد. از طرف دیگر این مهمات حتماً باید از نزدیک مشاهده و بررسی شود.»

نشانی از جنگ جهانی دوم در موزه‌ها

تنها خاطره‌ای محو در ذهن کسبه‌ی خیابان کاج باقی مانده یا اینکه آنها تمایلی به یادآوری آن ندارند. ۴۶ روز تمام خانه‌های خیابان فکوری مورد بررسی قرار گرفت و هرچند در روزهای اول هیچ مسؤولی حاضر به حرف زدن نبود، سرانجام سردار ساجدی‌نیا، رئیس پلیس پایتخت، در این‌باره واکنش نشان داد و رسانه‌ها نوشتند: «مهمات کشف‌شده متعلق به ۱۹۳۵، یعنی ۷۹ سال پیش، است. بیست گلوله‌ی ‌مرمی و ۴۴ گلوله‌ی توپ از محل کشف شد و با توجه به بررسی‌های انجام‌شده و همچنین نوع گلوله‌های مستهلک، این احتمال وجود دارد که این منطقه زاغه‌ی مهمات در جنگ جهانی دوم باشد اما همچنان بررسی‌ها برای کشف چرایی و همچنین یافتن گلوله‌های احتمالی دیگر ادامه دارد.»

او بیش از سی روز بعد اعلام کرد: «همکاران من در مجموعه‌ی چک و خنثی، چاه دیگری به عمق ۲۵ متر حفر و تاکنون پانصد گلوله‌ی تانک و پوکه را استخراج کرده‌اند، عملیات مأموران همچنان ادامه دارد.» دلهره‌ی ساکنان محله‌ی فاطمی با خروج بیش از دو هزار گلوله به پایان رسید و محمدعلی آرمانفر، معاون آمادگی مقابله و پدافند، گفت: «پس از بررسی عکس‌های هوایی مربوط به ۱۳۳۵ مشخص شد این منطقه در گذشته مسکونی نبوده و بیابانی بوده که ارتش از آن به‌صورت میدان تیر و محل امحای مهمات ازرده‌خارج و مشکل‌دار استفاده می‌کرده که آن زمان شیوه‌ی رایج دفع و امحای مهمات غیر قابل استفاده بوده است که البته اکنون از این شیوه استفاده نمی‌شود.»

حالا از آن زمان بیش از دو سال گذشته است و تاکنون اطلاعات جدیدی درباره‌ی این اشیای کشف‌شده منتشر نشده است. تماس با سردار ساجدی‌نیا بی‌نتیجه می‌ماند. سؤال اینجاست که اگر این اشیا تا این اندازه قدمت داشتند چرا پس از خنثی‌سازی نمونه‌ای از آن به سازمان میراث فرهنگی داده نشد تا در موزه‌ها به نمایش دربیاید و نمادی باشد از دوران جنگ جهانی دوم و اثراتش در ایران که بی‌طرفی خود را اعلام کرده بود.

مهمات را امحا کردند

مأمور مدیریت بحران شهرداری، در میان گروه‌هایی که روی این پروژه کار کردند، در این زمینه پاسخ می‌دهد: «ما تنها در ساعات اولیه در محل حضور داشتیم که در صورت بروز مشکل کمک کنیم اما کل پروژه به‌دست نیروهای زمینی ارتش بود و ما اصلاً ورودی به این مسأله نداشتیم. سرنوشت آنها هم به دست ما نبود.»

صفری، در گفت‌وگوی تلفنی با «شبکه آفتاب»، می‌گوید که ما اصلاً از سرنوشت این مهمات و تجهیزات به‌دست‌آمده خبر نداریم. مدیر پروژه، آقای آرمان‌فر، اکنون بازنشسته و پرونده کاملاً بسته شده است. بااین‌حال شنیده‌ام که همه‌ی آن کشفیات امحا شده و برای همیشه از بین رفته‌اند.

این روزها سالگرد جنگ جهانی دوم است، نمونه‌ای از این مهمات اکنون می‌توانستند شاهدی از این دوره‌ی تاریخی در ایران باشند و شاید اسرار جنگی را فاش کنند که در فاصله‌ی سال‌های ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵ اتفاق افتاد، زمانی که زندگی روی کره‌ی زمین جریان مرگباری داشت؛ جریانی که باعث شد در خونین‌ترین جنگ تاریخ جهان، صدای ترکیدن قلب هزاران انسان در میان انفجار بمب‌های خشم و نفرت جنگ‌افروزان گم شود و زندگی حیاتش را در زیرزمین‌ها جست‌وجو کند. در طول این جنگ بیش از هفتاد میلیون نفر کشته شدند؛ یعنی این جنگ خونین‌ترین درگیری انسان در طول تاریخ بوده است.

پویا محمدی

Recent Posts

سیمای ناهنجار مرگ

آمارها و مراکز مربوط به ثبت آمار خودکشی متعدد و پراکنده است و به نظر…

2 سال ago

همه‌ی‌بمب‌های‌جهان‌درافغانستان‌منفجرمی‌شود

توي چادري که از گرما تب کرده بود، عهد کرديم که تا قيام قيامت يکديگر…

2 سال ago

دو سیب در تشویش

ریحانه روز دوشنبه در میدان هوایی کابل در خیل جمعیت وحشت‌زده‌ای که به دنبال هواپیماهای…

2 سال ago

آتش در کمان زاگرس

«من لحظه‌ی افتادنش را به چشم دیدم. پاییز بود. چهار روز بود که توی کوه…

2 سال ago

اگر بابک بود

زن انگشتش را می‌گذارد روی کلید آسانسور تا مرد به حوصله یکی‌یکی کیسه‌ها را بیاورد…

2 سال ago

دنیای شگفت‌انگیز نو

این روزها تصاویری از اثر «نمی‌توانی به خودت کمک‌ کنی» از دو هنرمند چینی به…

2 سال ago