/

ایده‌ی درخشان، اجرای نامناسب

تابلوی ادوارد مونک در بزرگراه صدر جیغ می‌کشد. مینیاتورها در بیلبوردهای هفت تیر می‌رقصند. آفتاب‌گردان‌ها در اتوبان شیخ فضل الله آفتاب گرفته‌اند و شهر به‌یکباره رخ عوض کرده. کمال‌الملک، سهراب سپهری، ونگوگ، سلطان محمد نقاش و … در شهر ایستاده‌اند و با مردم حال و احوال‌پرسی می‌کنند. کودک و پیر و جوان هم در ناباوری به آن‌ها خیره می‌شوند. چشم‌هایشان را ریز می‌کنند تا ببیند این دیدار واقعی است یا آخرش تبلیغات چای، شیرینی، لوازم خانگی از آب در می‌آید. سی‌وپنج سال است که چنین دیدار هنری میان مردم و بیلبوردهای شهر رخ نداده، هر چند ضعف‌هایی که در اجرا وجود دارد موجب گلایه‌مندی هنرمندان حوزه‌ی تجسمی است.

حالا تهران در بیش از هزار و پانصد بیلبورد تبلیغاتی هفتصد اثر هنری را به اکران گذاشته. هر چند گاهی تک‌وتوک تابلوهای تبلیغاتی هستند که همچنان در شهر رخ می‌نمایند که هادی صادقی، معاون تبلیغات سازمان زیباسازی وعده داده بلافاصله جمع می‌شوند. او می‌گوید: «استقبالی که مردم از این نمایشگاه دارند این انگیزه را ایجاد می‌کند که تابلوهای هنری بیشتری را به معرض نمایش بگذاریم. هر چند کار با مشکلاتی همراه است اما ما تلاش‌ می‌کنیم خوب اجرا شود.»

یکی از مخاطبان رهگذر می‌گوید: «اولش متوجه نشدم. تصاویری از آثار تاریخی سفال و سرامیک روی بیلبورد دیدم فکر کردم تبلیغ نمایشگاهی چیزی است بعد دیدم نه نقاشی‌های دیگری هم هستند. فقط خیلی دقت کردم تا نوشته‌ی کنارش را دیدم، نزدیک بود تصادف بکنم.»

راننده‌ی پراید پنجاه سال دارد و هنوز از دیدار آثار هنری در شوک است. «من چند بار به‌خاطر تابلوی گل‌های آفتاب‌گردان ونگوگ از شیخ فضل‌الله رد شدم. این تابلوها برای فروش نیستند؟» مرد سی‌وپنج‌ساله از ماشین پیاده می‌شود. او گرافیست است و عاشق کارهای ونگوگ.

راننده‌تاکسی میدان آرژانتین اما هیچ کدام از آثار هنری را نمی شناسد: «من این تصویر گل مرغی خیابان بخارست را خیلی دوست داشتم از بقیه سر در نمی‌آورم.»

زن چهل‌ساله‌ای هم که کنار اتوبان صیاد منتظر تاکسی به نقاشی‌‌خط‌ها نگاه می‌کند، از ریز بودن اطلاعات تابلوها شکایت دارد: «مسئولان باید به این فکر می‌کردند که از این فاصله مشخصات تابلو قابل خواندن نیست، باید این مسئله را مد نظر می‌گرفتند.»

بعد از شوک دیدن آثار هنری در شهر، عیب و ایرادهای این بزم هم به چشم آمده. هزاران ایده‌ی نگفته، هزاران حرف نزده، هزاران تصویر دیده نشده در ذهن‌ها شعله ور می‌شود. ایده‌هایی که معمولاً شانس اجرا شدن پیدا نمی‌کنند. سعید شهلاپور، مجسمه‌ساز،  کسی است که بعد از ده سال این شانس را به دست آورده که ایده‌اش اجرا شود.

او فارغ التحصیل مجسمه‌سازی از دانشکده‌ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران است. عضو هیات‌رئیسه انجمن مجسمه‌سازان ایران و مدیر چهارمین دوسالانه‌ی مجسمه‌سازی تهران: «نزدیک ده سال بود، این ایده را به عناوین مختلف عنوان می‌کردم ولی هیچگاه جدی گرفته نشد، تا اینکه چند ماه پیش دوباره این بحث با مدیریت جدید سازمان زیباسازی شهرداری مطرح شد و این بار مورد استقبال قرار گرفت.»

شهلاپور می‌گوید: «همیشه این بحث میان مجسمه‌سازها در بسیاری از کشورهای دنیا وجود دارد که دنیای تبلیغات چگونه چهره‌ی شهر را زشت می‌کند. این اتفاق همیشه مرا هم به عنوان یک آدم اذیت کرده است. هرچند برای جامعه‌ی معاصر تبلیغات امری گریزناپذیر است، به‌هرحال جاهایی لازم است که محصولاتی تبلیغ شود. خلاقیت‌هایی هم وجود دارد که آدم را جذب می‌کند یا حداقل عصبانی نمی‌کند با این حال هنرمندان همیشه می‌خواهند به دلایلی هنر را میان مردم ببرند. زندگی شهری طوری است که مردم معمولاً فرصت این را ندارند که به گالری‌ها و موزه‌ها بروند. به‌هرحال این کوچکترین کاری است که می‌شود برای ارتباط بیشتر هنر و مردم انجام داد.»

آثار هنری به مدت ده روز در بیلبوردهای شهر به نمایش گذاشته شده است: «ما سعی کردیم آثار برگزیده‌ی هنر ایران و جهان را به نمایش بگذاریم. موانع بسیاری بر سر راه ما بود. همیشه کارهای جدید با این موانع روبه‌رو می‌شود.»

نقاشی‌خط‌های رضا مافی در اتوبان صیاد شیرازی، تصاویری از تکه‌های نقش‌ها و کتیبه‌های شهرهای باستانی رنگ و رونقی به شهر داده ولی نقدهای جدی و متعددی به نحوه‌ی اجرا وجود دارد. کارشناسان معتقدند نوع انتخاب برخی آثار به ویژه در اتوبان‌ها با توجه به سرعت اتومبیل‌ها و ارتفاع بیلبوردها منطقی نیست. نداشتن یک رویکرد مشخص برای ارائه‌ی آثار در نگارخانه‌ای به وسعت شهر هم جای سوال باقی می‌گذارد. آثار متعلق به دوره و یا سبک مشخصی نیستند. روی بیلبوردها هم تصاویری از آثار باستانی شاخص بناهای ایرانی دیده می‌شود و هم آثار نقاشان امپرسیونیست چون ونگوگ. مهم‌تر از همه اینکه چون نمایش این آثار برای عموم شهروندان است اطلاعات بیشتری باید داده می‌شد چرا که عموم مردم ایران با هنر نقاشی بیگانه هستند.

ژینوس تقی‌زاده، هنرمند نقاش که این روزها شهر را گشته و آثار را دیده، می‌گوید:« من فکر می‌کنم این کار،  ایده‌ای درخشان با اجرایی نامناسب است. اینکه ما در هجوم تصاویر تبلیغاتی، سهمی از دیوارهای شهر را به مردم بدهیم که اثر هنری ببینید، ایده‌ای فوق‌العاده است. با این حال اجرا می‌توانست خیلی بهتر باشد.»

او از آثاری می‌گوید که به دیوار موزه، گالری یا در کتاب‌های هنر جذاب هستند اما وقتی قرار است در ابعاد بزرگ و در فضای شهری اجرا شوند، جذابیت خود را از دست می‌دهند. آثار نامناسب و بی‌ربط در کنار هم یکی دیگر از مشکلات اجرای این طرح است. «به نظرم برای اجرا باید با کارشناسان متعددی مشورت می‌شد. اجرای این کار هم با همان گروهی است که همیشه کمیّت تولید هنر برایشان مهمتر از کیفیت است بنابراین ای کاش اجراکنندگان به کیفیت بیشتر فکر کنند.»

شهلاپور دلیل همه‌ی این شتاب‌ها را فرصت بیست‌روزه‌ای می‌داند که قرار بود این پروژه اجرا شود: «عده‌ای می‌گفتند که باید این اتفاق سر فرصت و تأمل بیشتری انجام شود ولی از آنجایی هیچ‌چیز قابل پیش‌بینی نیست گفتیم که تا شرایط مهیا است ایده اجرا شود و در صورت استمرار در فرصت‌های بعدی هر بار با کارشناسی و بررسی‌های دقیق‌تری اجرا شود. در این پروژه سی درصد از آثار برجسته‌ی جهانی و هفتاد درصد از آثار ایرانی استفاده شده است. در انتخاب آثار سایر کشورها سعی شده که به فرهنگ ایران نزدیک باشند، مثل آثار هنرمندان هندوستان.»

شهلاپور می‌گوید از آثار ماقبل تاریخ تا هنر معاصر کاشی‌کاری‌، تذهیب و هنرهای دیگر استفاده شده و دلیل استفاده نکردن از آثار معاصر هنرمندان زنده، به‌وجود آمدن سوءتعبیر و حاشیه‌هایی است که این کار ممکن بود به دنبال داشته باشد.

با این حال مسئولان اجرایی شهرداری می‌گویند که انتخاب‌ها  با عیار جنبه‌ی بصری برگزیده و برای این کارها زمان زیادی گذاشته شده و کلکسیون‌دارهای خصوصی هم در این زمینه مشارکت داشته‌اند.

به نمایش در آمدن این آثار در شهر اما یک سوال دیگر را بیش‌ازپیش پررنگ کرد: چرا نقاشی‌های دیواری ما بیشتر وقت‌ها از عناصر هنری بی‌بهره‌‌اند و چرا این ایده به صورت فراگیر اجرا نمی‌شود؟ شهلاپور می‌گوید که در مورد نقاشی‌های دیواری باید فکرهای اساسی کرد، این آثار شاید واقعاً بهتر باشد هر سال پانزده روز به معرض نمایش گذاشته شوند. نقاشی‌های دیواری را باید به هنرمندان معاصر داد تا متناسب با دیوار و فضای اطراف آن ایده‌پردازی شود.

ایده‌پرداز این طرح می‌گوید بیش از هر چیز به بالا رفتن سواد بصری مردم فکر می‌کند و اینکه چه خوب است که کارها را بپذیرند و توقعشان بالا برود و همین کیفیت کار را در آینده بهتر و بهتر ‌کند. پیشنهاد او این است که در هر فصل یا مناسبت‌ مذهبی آثار برجسته‌ی هنری و فاخر مربوط به آن مناسبت در شهر به نمایش در آید.

کاری که اجرای ایده‌ی نگارخانه‌ای به وسعت شهر کرد اما باب تازه‌ای به این نگاه بود که گاهی می شود، شهر از تبلیغات خارج شود و رنگ‌وبوی هنر و فرهنگ به خود بگیرد. می‌شود در شهر راه رفت و احساس کرد که زندگی از زیر فشار بار نیازهای روزمره خارج شده و جای تنفسی برای فکر به‌وجود آمده است. به قول یکی از راننده‌تاکسی‌های میدان هفت تیر: «دلمان شاید با این مینیاتورها باز شود وگرنه هر روز در این مسیر صحبت از خرید و فروش و معرفی کالا زیاد است.»

عکس از علیرضا قدیری/عصرایران

1 Comments

  1. ایده‌ی خوبی هست. البته قبلا در یک شهر خارجی برای ورودی ایستگاه‌های مترو و اتوبوس از این مدل استفاده کرده بودند.

    اگر توی مترو استفاده شده بود، بهتر بود. به‌جای بنرهای رانندگی صحیح و..، تابلو نقاشی زیبایی بیشتری داره تا نصیحت‌های تکراری. می‌شد یک کار جالب هم انجام داد. مثلا سلفی با مونالیزا. جایی که امکان عکس‌برداری داشته باشه.

    برای بعدها، اگر یک سری تابلوی ثابت برای این‌کار کنار گذاشته بشه که بهتره. کیفیت کار هم بالا میره.

    یک سری از این آثار رو هم میشه روی دیوار نقاشی کرد.

یک پاسخ ثبت کنید

Your email address will not be published.

مطلب قبلی

دخل‌وخرج معلمان جور درنمی‌آید

مطلب بعدی

سه ساعته لاغر می‌شوی

0 0تومان