این‌جا پایتخت می‌باشد

بیشتر از یک دهه است سازمان یونسکو هر سال یکی از شهرهای دنیا را پایتخت جهانی کتاب انتخاب می‌کند. از ۲۰۰۱ که مادرید این عنوان را کسب کرد ایران هم آستین بالا زد که پایتختی را، یک ‌بار هم که شده، نصیب تهران بکند. یک ‌بار در ۲۰۰۶ و یک‌بار در ۲۰۱۱ ایران برای کسب عنوان پایتخت جهانی کتاب تقاضا کرد و هر دو بار هم شهرهای کشورهایی دیگر برنده شدند؛ حتی در ۲۰۱۴ این عنوان به بندر هارکوت نیجریه رسید. در گفت‌وگوهای درگوشی ناظران و مدیران دولتی می‌گفتند مواد ۱۹ و ۲۷ اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر و توافق‌نامه‌ی فلورانس باعث شده ایران این میزبانی را به دست نیاورد: لزوم پایبندی به اصول آزادی بیان و آزادی در چاپ و انتشار اطلاعات. البته رعایت نشدن قانون کپی‌رایت در ایران هم مزید بر علت بود تا این میزبانی نصیب تهران نشود، چون هر شهری برنده بشود، این عنوان از ۲۳ آوریل همان سال (روز جهانی کتاب و کپی‌رایت) تا آوریل سال بعد رویش می‌ماند.

اما مسؤولان دولتی حوزه‌ی سیاست‌گذاری فرهنگی کوتاه نیامدند و با خودشان گفتند حالا که پایتخت جهانی کتاب نصیب ایران نشده، مسابقه‌ی انتخاب پایتخت کتاب ایران راه می‌اندازند و امسال هم اهواز را پایتخت کتاب ایران معرفی کردند؛ از شهرهای گنبدکاووس و نیشابور هم تقدیر شد. البته که این تقدیرها نه برای اهواز و نه برای گنبدکاووس و نیشابور سبب نمی‌شود که کتابخانه‌های عمومی‌شان حال‌وروز بهتری پیدا کند یا این‌که وضعیت کتاب‌فروشی‌ها بهتر و تعدادشان بیشتر بشود، بلکه تنها پنج لوح تقدیر و تشکر از سوی کمیسیون ملی یونسکو و چند جای دیگر به معاونت امور فرهنگی این شهرها اهدا خواهد شد. البته قرار بر این هم شده که مناطق نفت‌خیز جنوب، در راستای حمایت از این طرح، برای هر کدام از کارمندان خود پنجاه‌هزار تومان بُن کتاب در نظر بگیرند که این بُن‌ها برای آن‌ها چیزی حدود یک‌میلیارد تومان هزینه خواهد شد. خبر داده‌اند که قرار است فوتبالیست‌های اهوازی هم در زمین فوتبال لباس‌هایی به تنشان کنند که رویش نوشته «من کتاب می‌خوانم».

کتابفروشی رشد اهواز بارها به دلیل اجرا نشدن معافیت مالیاتی تا پای تعطیلی رفته و باقی کتابفروشی‌های این شهر هم سرجمع به عدد انگشتان یک دست نمی‌رسند و در آمارهای رسمی، اغلب لوازم‌التحریرفروشی‌هایی را که یک قفسه هم کتاب دارند کتاب‌فروشی سرشماری می‌کنند تا ارقام را بالا ببرند. با تداوم همین وضعیت، دور نخواهد بود که پایتخت کتاب ایران خودش هیچ کتابفروشی درست‌ودرمانی نداشته باشد تا کتاب‌های تازه را بفروشد:

«آخرین امپراتور»،  ادوارد بِر، ترجمه‌ی حسن کامشاد، نشر جاوید.

این‌جا در ایران به‌واسطه‌ی فیلمی سینمایی که برناردو برتولوچی ساخت، سرنوشت آخرین امپراتور چین برای مخاطبان آشناست، فیلمی که بارها از تلویزیون ایران هم پخش شده. برتولوچی برای این فیلم اسکار بهترین فیلم ۱۹۸۷ را از آن خودش کرده بود. در ۱۹۰۸ در شهر ممنوع افسانه‌ای پکن بچه‌ای سه‎ساله بر تخت امپراتوری نشست. پوُ یی آخرین امپراتور چین بود. در ۱۹۱۲ که کشور جمهوری شد، حکومت سه‎هزارساله‌ی پادشاهی چین پایان یافت اما پوُ دوران کودکی و نوجوانی‌اش را درون شهر ممنوع گذارند؛ و همچنان امپراتورزاده و خدای زنده بود و همراه با هزاران خواجه و درباری فاسد می‌زیست که گردباد کمونیسم چین را درنوردید. ادوارد بِر، روزنامه‌نگار پرآوازه، پوُ یی را در اواخر عمر او دید و مدت‌ها در چین با افرادی که آخرین امپراتور را از نزدیک می‌شناختند به گفت‌وگو نشست. رهاورد این گفت‎وگوها و هم‌چنین جمع‎آوری اسناد و مدارکِ متعدد این کتاب تکان‎دهنده‎ شد که مترجم قدیمی، حسن کامشاد، به‌تازگی ترجمه و منتشر کرده.

«زیبا و ملعون»، اسکات فیتزجرالد، ترجمه‌ی سهیل سمی، نشر ققنوس.

فیتزجرالد، با رمان «گتسبی بزرگ»ش، از نویسنده‌هایی است که در دنیا و در ایران طرفداران زیادی دارد؛ هر بار هم که می‌خواهند کتاب‌هایش را به پشت قفسه‌ها ببرند هالیوود فیلم جدیدی براساس آن‌ها می‌سازد و کتاب‌هایش دوباره به قفسه‌های جلویی پیشخوان کتاب‌فروشی‌ها می‌آید. اما بخت و اقبال باقی کتاب‌های فیتزجرالد در ایران چندان بلند نبوده، ترجمه‌های دیگر آثارش چندان دیده نشدند و با این‌که ارزش ادبی‌شان هیچ کمتر نبود چنگی به دل خواننده‌ها نزدند. سهیل سمی پیش از این رمان «این سوی بهشت» را از فیتزجرالد ترجمه کرده بود و حالا هم رمان «زیبا و ملعون» او را درآورده. یک جوان خام امریکایی، در جست‌وجوی تجربه‌های جدید، بر سرِ زندگی‌اش قمار می‌کند و رمان روایت این است که می‌برد یا می‌بازد.

«تاریخ هشتادساله‌ی دانشکده‌ی فنی دانشگاه تهران»، مقصود فراستخواه، نشر نی.

پیش از این «جنبش دانشجویی پلی‌تکنیک تهران» از این مجموعه منتشر شده بود، کتابی به قلم عباس عبدی که در مجموعه‌ی «سرگذشت و خاطرات» نشر نی بدل به یکی از پرفروش‌ترین‌ها شد. مقصود فراستخواه پیش‌تر کتاب «دانشگاه و آموزش عالی» را منتشر کرده بود که دامنه‌ی گسترده‌تری را بررسی می‌کرد و حالا این‌جا تمرکز کرده روی یک مکان خاص و ایده‌هایی کلی کتاب قبلی را در مورد نمونه‌ای مشخص می‌آزماید. خودش هم درباره‌ی این کتاب می‌نویسد: «تاریخ دانشکده‌ی فنی دانشگاه تهران تاریخ یک دانشکده و یک دانشگاه نیست، تاریخ یک سرزمین و یک ملت است. تاریخ سیاست و مدنیت و مدرنیت ایرانی است. تاریخی است نه‌فقط از اراده‌ی معطوف به دانستن، بلکه توانستن؛ تاریخ خردورزی و آزادی‌خواهی، تاریخی که صدها نکته‌ی پنهان در دل دارد. ناگفته‌ها و نانوشته‌های بسیاری در این بخش از حیات آکادمیک ما خاموش فروخفته است. این تحقیق درصدد آن است که شمع حقیری روشن بکند برای کاوش در ردپاهای چندین نسل مهندسی در کوره‌راه‌های پرسنگلاخ تاریخ معاصر ایران.» در نتیجه می‌توان گفت این کتاب گامی دیگر است در ادامه‌ی پروژه‌ی فراستخواه برای نوشتن تاریخِ انتقادی دانشگاه و آموزش عالی در ایران.

«طردشده»، اوگوست استریندبرگ، ترجمه‌ی قاسم صنعوی، نشر بوتیمار.

استریندبرگ در تاریخ نمایشنامه‌نویسی به شکسپیر سوئد مشهور است، بسیاری از نمایشنامه‌های او در ایران ترجمه و منتشر شده‌اند. این نمایشنامه را براساس داستان کوتاهی از اولا هانسون نوشته، گفت‌وگو بین دو نفر با نام‌های ایکس و ایگرگ؛ «طردشده» یکی از سه نمایشنامه‌ی اکسپرسیونیستی‌ای است که او نوشت، شاید روشن‌ترین نمونه از آن چیزی که استریندبرگ خودش «ستیز مغزها» می‌نامید، رویارویی آدم‌هایی با مشرب‌های فکری مختلف که به جان همدیگر می‌افتند تا بی‌رحمانه افکار دیگری را نقد کنند، نوعی آبدیده شدن ایده‌ها در کوره‌ی گفت‌وگوهایی نه‌چندان مهربانانه.

«سه گینی» [همراه با دو بررسی انتقادی درباره‌ی ادبیات]، ویرجینیا وولف، ترجمه‌ی منیژه نجم‌عراقی، نشر چشمه.

‌گینی به معنای سکه‌ی طلاست؛ سه جستار از ویرجینیا وولف، سه جستاری که قالبشان سه نامه‌ از اوست در پاسخ به نامه‌های یک دوست. در این نامه‌ها درباره‌ی مسائل روز زمان خودش، به‌ویژه جنگ و جنگ‌افروزی، دیدگاه‌های فمنیستی‌اش و مسائل و مشکلاتی که زنان عصرش در حوزه‌ی فرهنگ با آن روبه‌رو بودند نوشته. منیژه نجم‌عراقی کنار این نامه‌ها دو بررسی انتقادی هم گنجانده. پشت جلد کتاب آمده «سه‌ گینی آشکارا متنی ضدجنگ است. انتشار آن در فضایی که بسیج برای ورود به جنگ میهنی هر روز بیشتر اوج می‌گرفت، عملی شجاعانه بود و گویای اعتقاد راسخ او به صلح و پیوندی که میان مردسالاری و فاشیسم می‌دید. کتاب چنان ‌که انتظار می‌رفت سیلی از واکنش‌های مخالف برانگیخت که متن و چهره‌ی سیاسی‌اجتماعیِ وولف را نزدیک به دو دهه در محاق فرو برد. اما از اواخر دهه‌ی شصت، با تغییر فضای سیاسی و ظهور رویکردهای انتقادی نو، وولف با اقتدار تمام به صحنه بازگشت. و از آن پس آثار او، از جمله «سه‌ گینی»، همواره دستمایه‌ی پژوهشگران، به‌ویژه فمینیست‌ها، برای نقد شرایط فرهنگی و سیاسی بوده است.» سوزان سونتاگ بعدها یکی از مهم‌ترین و درخشان‌ترین نوشته‌هایش را، کتاب «نگاه کردن به رنج دیگران»، بر پایه‌ی همین کتاب وولف نوشت و او را به‌سان نویسنده‌ای ستود که دهه‌ها پیش از داغ شدن بحث‌های فمینیستی، با نگاهی تیزبین از چشمِ زنان به داوری دنیا نشسته.

یک پاسخ ثبت کنید

Your email address will not be published.

مطلب قبلی

داعش شیر بالدار آشوری را سر برید

مطلب بعدی

استعدادش را داری*

0 0تومان