Categories: اجتماعی

بر زمین تردید

دانش‌آموزان روستای حفّار شرقی مین و مهمات جنگی را از حاشیه‌ی نهر، در چند قدمیِ درِ مدرسه، پیدا کردند. بچه‌ها مهمات را توی دست‌هایشان آوردند داخل مدرسه؛ آقای دورقی، مدیر مدرسه، رنگ به رو نداشت. بچه‌ها را به صف کرد و برای چندمین بار برایشان توضیح داد که نباید به مین و مهمات و اشیای مشکوکی که در زمین می‌بینند دست بزنند. آقای دورقی چراغ راهرو مدرسه را روشن می‌کند. در طول هشت سالی که در حفّار شرقی مدیر و معلم بوده، دانش‌آموزانش بارها با مین و مهمات روبه‌رو شده‌اند. آقای مدیر از در مدرسه بیرون می‌آید و نهر آب را نشان می‌دهد: «یکی دو ماه پیش بچه‌ها مهمات را همین‌جا پیدا کردند.»

مدیر مدرسه چندین بار به پلیس ۱۱۰ و مرکز مین‌زدایی و مقامات محلی روستا و بهزیستی خرمشهر تلفن کرده بود تا بالاخره تیمی آمدند و مهمات را بردند. دورقی در کوچه‌های سرسبز روستا قدم می‌زند و بچه‌های روستا از پشت دیوار سرک می‌کشند یا با خجالت سلام می‌دهند و می‌گذرند. چهارصد پانصد متر دورتر از مدرسه، نزدیک به رود بهمنشیر، درختی است که تهِ یک گلوله‌ی آرپی‌چی در تنه‌اش جا خوش کرده. کنار این درخت چند خرابه است؛ دیوارهای خراب چاردیواری‌های که قبل از جنگ خانه بوده و سکنه داشته. سرباز عراقی از آن طرف رود شلیک کرده و گلوله بعد از دود و انفجار در تن این درخت فرورفته. درخت آن زمان جوان بوده و در تمام سال‌های بعد از پایان جنگ با این مهمان ناخوانده سرکرده.

بچه‌ها دور درخت حلقه می‌زنند. حضور ته آرپی‌چی در نخلستان حفّار شرقی یادآور سال‌های سخت جنگ است برای روستاییان. دورقی برای آموزش خطرات مین و مواد منفجره در بهریستی خرمشهر آموزش دیده است. او بارها درباره‌ی خطرات مین و مواد منفجره با بچه‌ها حرف زده و تجربه‌های عجیبی دارد: «یک‌بار به بچه‌ها گفتم که کاردستی مین درست کند. یکی از دانش‌آموزان مینی واقعی را در حاشیه‌ی بهمنشیر پیدا کرده بود و سعی کرده بود با بیل و کلنگ آن را از زمین بیرون بیارود. شانس آورده بودیم و پدر دانش‌آموز، که توی قایق مشغول ماهیگیری بوده، او را می‌بیند.»

پدر دانش‌آموز با داد و فریاد می‌آید مدرسه و به مدیر اعتراض می‌کند. دورقی می‌گوید: «گفتم به خدا من چنین درخواستی از بچه‌ها نداشتم. بارها هم به بچه‌ها گفته‌ام که به اشیای مشکوک نزدیک نشوند.» مدیر حالا که خاطره را مرور می‌کند می‌خندد ولی آن روز هزار بار خدا را شکر کرده بوده که مین در دست پسر منفجر نشده.

دهمین سالگرد آموزش مخاطرات مین

سال ۹۳ با مرگ هادی ملکیان، یکی از پنج کودک مجروح شده در ایلام، پایان یافت و سال جدید با خبر مرگ آرزو طهمورث‌منش، دختر چوپان هفده‌ساله‌‌ی اهل قصرشیرین، در روز دهم فرودین آغاز شد. در همین روز پای گروهبان یکم پوریا نصیری در پاسگاه میشیاو در سقز بر اثر انفجار مین مجروح شد. در منطقه‌ی سه‌تپان سومار هم پنج مأمورِ هنگ مرزی به شهادت رسیدند. یک روز قبل از این هم در نهم فروردین، سرباز جبار همتی در پاسگاه میشیاو مجروح شد.

در سالی که گذشت، از ۶۷ نفری که دچار حادثه‌ی انفجار مین و مواد منفجره شدند، پانزده نفر جان دادند و بقیه زخمی شدند. ۳۳ نفر از مجروحان و دوازده تن از کشته‌ها شهروند عادی بودند.

امروز، پانزدهم فروردین، دهمین سال برگزاریِ روز آگاهی از خطرات مین است. سال پیش حسن روحانی، رئیس‌جمهوری، به مناسبت این روز پیام داد و تأکید کرد: «دستیابی به تسلیحات متعارف برای مقابله با تهدیدهای احتمالی و نیز ایجاد بازدارندگی در مقابل دولت‌های متجاوز و گروه‌های تروریستی ضروری است لیکن متأسفانه برخی از این تسلیحات نیز آثار و تبعاتی فراتر از اهداف ترسیم‌شده دارند که از جمله‌ی این موارد مین است. کاربرد مین در درگیری‌ها نه‌تنها موجب باقی ماندن آن‌ها در زمین پس از درگیری می‌شود بلکه به‌تبع آن موجب مشکلات فراوان انسانی، اجتماعی، اقتصادی و زیست‌محیطی در زمان صلح خواهد شد.»

بان کی مون، دبیرکل سازمان ملل، هم امروز در پیامش کشورهای عضو سازمان ملل متحد را ترغیب کرده تا به اقدام علیه مین از راه کمک‌های مالی و حمایت سیاسی متعهد شوند، «به‌ویژه امسال که مجمع عمومی درباره‌ی کمک به اقدام علیه‌ مین مذاکره می‌کند».

در ایران مناطق گسترده‌ای پاکسازی شده و هنوز می‌شود اما مین هنوز در پنج استانِ‌ آلوده (کردستان، آذربایجان غربی، ایلام، کرمانشاه و خوزستان) قربانی می‌گیرد. در ۱۳۹۲ هفت کودک مریوانی در نشکاش مجروح شدند و در ۱۳۹۳، پنج کودک ایلامی در کنجان‌چم. ۱۳۹۴ هم با مرگ آرزو آغاز شد. این آمار لزوم آموزش‌های مستمر آگاهی از خطرات مین را تأیید می‌کند.

به‌گفته‌ی بهنام صادقی، کارشناس مین‌روبی و آموزش خطرات مین، در درس پیشگیری و آموزش خطر مین چند سرفصل مهم وجود دارد که آموزشگران موظف به آموزش آن هستند. اول این‌که ساکنان استان‌های آلوده باید بدانند که کدام مناطق خطرناک هستند؛ مثل پاسگاه‌ها و خاکریز‌ها و کانال‌ها و خرابه‌ها. آن‌ها باید بدانند که در صورت مشاهده‌ی مین و مهمات عمل‌نکرده باید چه‌ کنند. «نباید به آن‌ها دست بزنند، آن‌ها را آتش بزنند یا …»

افراد باید بدانند وجود مین و مهمات را به چه مرکزی و از چه طریقی اطلاع دهند. «متأسفانه شماره تلفنی برای اطلاع دادنِ وجود مین اختصاص داده نشده و مردم باید به مقامات محلی یا پلیس ۱۱۰ تلفن بزنند.»

درحال‌حاضر آموزش خطرات مین از سوی سازمان‌های بهزیستی و هلال‌احمر انجام می‌شود اما به‌گفته‌ی صادقی آموزشگران آموزش‌های یکسانی ندیده‌اند و این سازمان‌ها هم برای اجرای مستمر آموزش همواره با مشکل کمبود بودجه مواجه می‌شوند و آموزش‌ها ناقص و مقطعی باقی می‌ماند و به‌این‌ترتیب هزینه‌ها هدر می‌رود و خسارت‌های جانی و مالی را هم در پی دارد. «نکته‌ی مهم دیگر این است که آموزش‌ها باید به تغییر نگرش منجر شوند.» صادقی معتقد است آموزش‌ها باید به سازمان‌های غیردولتی سپرده شود که به بودجه‌ی دولتی متکی نیستند.

پسرک روستایی زیر درخت نشسته و با موبایل هوشمند پدرش بازی می‌کند. سر بلند می‌کند، می‌خندد و درخت را نشان می‌دهد. گلوله‌ی آرپی‌چی نشان جنگی است که هنوز قربانی می‌گیرد و کودکانی که بی‌خبر پا بر زمینِ تردید می‌گذارند.

پویا محمدی

Recent Posts

سیمای ناهنجار مرگ

آمارها و مراکز مربوط به ثبت آمار خودکشی متعدد و پراکنده است و به نظر…

2 سال ago

همه‌ی‌بمب‌های‌جهان‌درافغانستان‌منفجرمی‌شود

توي چادري که از گرما تب کرده بود، عهد کرديم که تا قيام قيامت يکديگر…

2 سال ago

دو سیب در تشویش

ریحانه روز دوشنبه در میدان هوایی کابل در خیل جمعیت وحشت‌زده‌ای که به دنبال هواپیماهای…

2 سال ago

آتش در کمان زاگرس

«من لحظه‌ی افتادنش را به چشم دیدم. پاییز بود. چهار روز بود که توی کوه…

2 سال ago

اگر بابک بود

زن انگشتش را می‌گذارد روی کلید آسانسور تا مرد به حوصله یکی‌یکی کیسه‌ها را بیاورد…

2 سال ago

دنیای شگفت‌انگیز نو

این روزها تصاویری از اثر «نمی‌توانی به خودت کمک‌ کنی» از دو هنرمند چینی به…

2 سال ago