بیشتر از ربع قرن از درگذشت «آندری تارکوفسکی» می‌گذرد، اما ظاهراً قدرت تأثیرگذاری این فیلمساز شهیر روس، نه فقط بر سینما که بر موسیقی و دیگر هنرها، همچنان پابرجاست. رابطه‌ی موسیقی و سینما از آن رابطه‌های قدیمی و صمیمی است؛ رابطه‌ای که از همان روزهای ابتدایی پیدایش سینما و در دوران سینمای صامت شروع شد و تا امروز ادامه پیدا کرد. یعنی از همان موقع که پیانیست در محل نمایش فیلم می‌نشست و روی تصاویر به بداهه‌نوازی می‌پرداخت تا همین حالا که موسیقی بخشی جدایی‌ناپذیر از بسیاری از فیلم‌هاست و نه‌تنها به پیشبرد اهداف دراماتیک و انتقال بار حسی تصاویر کمک می‌کند بلکه خود شخصیتی مستقل پیدا کرده و موسیقی بسیاری از فیلم‌ها را می‌توان به‌صورت اثر هنری مستقل شنید و از آن لذت برد. اما تأثیرگذاری و تأثیرپذیری موسیقی و سینما بر یکدیگر به همین رابطه خلاصه نمی‌شود و حالت‌های دیگری نیز دارد. مثلاً همان‌طور که بسیاری از فیلمسازها از یک قطعه‌ی موسیقی یا متن یک ترانه و غیره الهام می‌گیرند، آهنگسازان بسیاری هم هستند که از تصاویر یک فیلم یا جهان‌بینی فیلمساز تأثیر می‌پذیرند. برای مثال می‌توان از یان گاربارک، آروو پرت، جان هسل، و لوئیجی نونو نام برد که از مجموعه‌ی آثار تارکوفسکی الهام گرفته‌اند یا اثری را به او تقدیم کرده‌اند. یکی هم از این میان فرانسوا کوتوریه است، پیانیست و آهنگساز فرانسوی، مؤسس و سرپرست کوارتت تارکوفسکی که در بهمن‌ماه ۱۳۹۱ ‌همراه گروهش به ایران آمد و در جریان بیست‌وهشتمین جشنواره‌ی موسیقی فجر بخشی از این تعلق‌خاطر و تأثیرپذیری را به مخاطب موسیقی جدی در ایران نشان داد.

«آندری تارکوفسکی فیلمساز مورد علاقه‌ی من است. «آندری روبلف» [دومین فیلم تارکوفسکی] برای من نوعی مکاشفه بود. از آن موقع تابه‌حال فیلم‌های او را بارها و بارها دیده‌ام.» این را کوتوریه در توضیح تأثیری که از سینمای تارکوفسکی گرفته می‌گوید و ادامه می‌دهد: «وقتی در ۲۰۰۵ مانفرد آیکر به من پیشنهاد کرد که با نام خودم برای ای‌سی‌ام آلبومی ضبط کنم، به‌سرعت به فکر ادای دین به هنرمند بزرگ روس افتادم.» و نتیجه‌ی این ادای دین سه‌گانه‌ای می‌شود که در حد فاصل سال‌های ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۱ بیرون می‌آید: اولی «نوستالژیا، آهنگی برای تارکوفسکی»، دومی «یک روز سفید» شامل تکنوازی‌های او با پیانو و آخری «تارکوفسکی کوارتت» که در آوریل ۲۰۱۱ منتشر می‌شود. به‌این‌ترتیب تارکوفسکی کوارتت، که در ابتدا به‌صورت پروژه‌ی شخصی کوتوریه شروع شده بود، امروز به‌صورت یک گروه به‌کار خودش ادامه می‌دهد. آنها پس از به‌نتیجه رسیدن پروژه‌ی اصلی (آلبوم اول) چندین کنسرت می‌دهند و به این نتیجه می‌رسند که این ترکیبشان را در کنار سایر پروژه‌ها‌ی شخصی و گروهی‌شان حفظ کنند و همان نامی را هم برای گروهشان درنظر می‌گیرند که از ابتدا روی پروژه وجود داشت. «در واقع امروز با وجود اینکه من ساختار موسیقایی و تم‌های اصلی را پیشنهاد می‌کنم، تارکوفسکی کوارتت تبدیل به گروهی واقعی شده است. در مدت این چهار سال کنسرت‌های زیادی در سرتاسر دنیا داده‌ایم و به درک متقابل خوبی رسیده‌ایم.»

ترکیب اعضا، سبک و شیوه‌ی کار

آن‌طور که کوتوریه می‌گوید، تصمیم‌گیری درباره‌ی ترکیب اعضای گروه کار نسبتاً آسانی بوده: «من برای مدت زیادی با «ژان‌مارک لارشه» (ساکسفون سوپرانو) و «ژان‌لویی متینه» (آکاردئون) در قالب تریو همکاری می‌کردم. البته من و ژان‌لویی با «انور براهم»، موزیسین برجسته‌ی تونسی، هم کار می‌کردیم. بنابراین رابطه‌ی قوی موسیقایی و شخصیتی بین ما برقرار بود. به سازی هم احتیاج داشتیم که در رژیستر پایین‌تر صدا بدهد و در زیر موسیقی‌مان قرار گیرد. اول فکر کردم که کلارینت باس به گروه اضافه کنم، بعد به این نتیجه رسیدیم که ویلونسل بیشتر به‌کارمان می‌آید.» اینجاست که «آنیا لشنر»، نوازنده‌ی برجسته‌ی ویولنسل، به گروه اضافه می‌شود. لشنر تجربیات شخصی گسترده‌ای در زمینه‌ی موسیقی کلاسیکال ارکسترال و فولکلور دارد. از جمله تجربه‌های ارزشمند او می‌توان به همکاری دنباله‌دارش با «دینو سالوتزی»، باندونئون‌نوازِ مطرح آرژانتینی، اشاره کرد. این همکاری‌ از اولین آلبوم سالوتزی با ای‌سی‌ام (Kultrum) آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این ‌دو در ۲۰۰۷ آلبومی (Ojos Negros) منتشر کردند که در همان سال مجله‌ی معتبر «دان‌بیت» (Down Beat) آن را برترین آلبوم جاز سال انتخاب کرد.

به‌این‌ترتیب و با توجه به کارنامه‌ی هنری و پیشینه‌ی هر یک از اعضا، به‌غیر از سکوت و سکونی که تحت‌تأثیر سینمای تارکوفسکی بر فضای کلی آثار گروه حاکم است، موسیقی آنها متأثر از موسیقی کلاسیکال و موسیقی جاز است. این قسمت جاز ماجرا به گذشته‌ی خود کوتوریه برمی‌گردد: «قبل از این کوارتت من با موسیقی‌دان‌های متعدد اروپایی همکاری می‌کردم، کارهایم در آن دوران کاملاً تحت‌تأثیر موسیقی جاز بود. آن دوره‌ای دیگر و موسیقی‌ای دیگر بود!» از نظر فرم اجرا، همان‌طور که در کنسرت تهران هم دیده شد، ترکیب‌های گوناگونی از این گروه چهارنفره به‌گوش می‌رسد: یعنی شما احتمالاً در جریان یک قطعه تکنوازی هر کدام از اعضا و دونوازی و سه‌نوازی هر کدام از آنها با یکدیگر را می‌شنوید.

کوتوریه درباره‌ی سبک موسیقی گروهش می‌گوید: «موسیقی ما کاملاً خاص است. به احتمال زیاد در طبقه‌بندی‌های موجود نمی‌گنجد. ترکیبی از موسیقی کلاسیکال و جاز. یک‌جور موسیقی مجلسی که در آن بداهه‌نوازی یکی از نکات کلیدی است. ما گوشه‌ها و ملودی‌های خیلی ساده‌ای می‌نوازیم که به موسیقی معاصر اکسیدنتال (غربی) نزدیک‌تر است.» می‌گوید پیانیست مورد علاقه‌اش کیت جرت است و موسیقی‌دان مورد علاقه‌اش باخ. در کنسرت تهران نیز گوشه‌ای از ارجاعات او به موسیقی باخ شنیده شد، همان‌طور که این ارجاع به باخ و استفاده از برخی از ملودی‌های موسیقی‌دان‌های کلاسیک دیگر نظیر پرگولسی و شوستاکوویچ در جای‌جای آخرین بخش از سه‌گانه‌ی تارکوفسکی کوارتت به‌گوش می‌رسد. او همچنین درباره‌ی دیگر هنرمندان تأثیرگذار بر آثارش می‌گوید: «همکاری با انور براهم خیلی روی من تأثیر گذاشت. اما فکر می‌کنم یکی از اصلی‌ترین کیفیت‌های موسیقی این کوارتت این است که بخش بزرگی از آن شخصی و بدیع و بکر است.»

انور براهم، موسیقی شرق و موسیقی ایران

اولین همکاری کوتوریه با نشر ای‌سی‌ام در مقام نوازنده‌ی پیانو در یکی از آلبوم‌های انور براهم (خمسا – ۱۹۹۵)، اتفاق افتاد. آشنایی این دو البته به ۱۹۸۵ و فستیوال کارتاژ برمی‌گردد. «۲۵ سال است که براهم را می‌شناسم. او یکی از دوستان خیلی نزدیک من است. ما ‌همراه ژان‌لویی متینه کنسرت‌های بی‌شماری برگزار و دو آلبوم نیز منتشر کرده‌ایم. در این گروه من همواره خیلی نرم می‌نواختم برای اینکه عود صدای خیلی لایتی داشت. این همکاری باعث شد نیاز به سکوت و آرامش و ملودی را کشف کنم، که قبلاً متوجه آن نبودم. من شیفته‌ی موسیقی انور هستم: او نوازنده‌ی بسیار توانای عود است و آهنگساز بزرگ و بسیار مسلط ملودی‌های زیبای عربی‌آندلسی.»

اما آیا این همکاری بر آثار تارکوفسکی کوارتت تأثیرگذار بوده؟ «در مورد موسیقی کوارتت تارکوفسکی جواب منفی است. موسیقی ما متأثر از موسیقی کلاسیکال غربی و تا حدودی موسیقی جاز است ولی تأثیر سابقه‌ی همکاری ما با انور براهم، همچنین علاقه و دانش آنیا لشنر در زمینه‌ی موسیقی ارمنی، در برخی از بداهه‌نوازی‌هایمان حس می‌شود.» او در ادامه به پروژه‌ی جدیدش با آنیا لشنر اشاره می‌کند که ممکن است این تأثیر از موسیقی شرق در آن بیشتر به‌چشم آید. «با آنیا، دوئتی درست کرده‌ایم که ایده‌ی اصلی‌اش نزدیکی موسیقی شرق و غرب است. ما دوروبر برخی قطعات یک آهنگساز ارمنی به‌نام «گوردیف» بداهه‌نوازی می‌کنیم و درنهایت نتیجه‌ی کار را به استایل موسیقی معاصر نزدیک می‌کنیم.»

کوتوریه درباره‌ی شناختش از موسیقی ایرانی نیز می‌گوید: «به‌واسطه‌ی همکاری با براهم این موقعیت را داشتم که با موسیقی‌دان‌های تونسی و ترک همنوازی کنم (ویولن، کوبه‌ای و کلارینت). همچنین در فرانسه، دو نوازنده‌ی سازهای کوبه‌ای می‌شناسم که ایرانی هستند (برادران شمیرانی)، ولی من موسیقی ایران را خیلی خوب نمی‌شناسم. سفرم به ایران فرصتی است برای شنیدن موسیقی شما و این را هم بگویم که از هر تجربه‌ی جدیدی استقبال می‌کنم. اگر فرصتش پیش بیاید که با گروه‌های ایرانی در فرانسه همکاری داشته باشم، حتماً این کار را انجام خواهم داد.»

تغییرات صنعت موسیقی، کنسرت‌ها

صنعت موسیقی در عصر تکنولوژی‌های دیجیتالی و اینترنت تغییرات زیادی کرده است. در این دوران، هنرمند دیگر نمی‌تواند تنها از راه فروش آلبوم‌هایش امرار معاش کند، چراکه بیشتر نیاز موسیقایی مخاطب عام از طریق کپی‌برداری غیرمجاز از آثار یا دانلود آنها تأمین می‌شود: «به‌واقع، بحران سی‌دی و فروش آلبوم کل دنیای موسیقی را تحت‌تأثیر قرار داده است. البته بیشتر از ما بر دنیای موسیقی تجاری تأثیر منفی گذاشته است که در گذشته در آن فلان ‌خواننده میلیون‌ها سی‌دی می‌فروخت. نکته این است که هنوز جایگزینی برای فروش روی اینترنت به‌وجود نیامده است.» اما راه‌حل چیست؟ موزیسین مستقلی مثل فرانسوا کوتوریه، که در زمینه‌ی موسیقی جدی کار می‌کند، اموراتش را چگونه می‌گذراند؟ «برای ما، سی‌دی پیش از هر چیز، کارت ویزیت است برای معرفی یک موسیقی جدید یا پروژه‌ای جدید به مخاطبان و برگزارکننده‌های برنامه‌ها و کنسرت‌ها.» به‌این‌ترتیب با ایجاد فرصت اجرای زنده‌ی هرچه بیشتر برای خودشان، جایگزین مناسبی برای فروش آلبوم پیدا کرده‌اند. «ما مدت‌هاست این موسیقی را می‌نوازیم و تمرین خیلی زیادی لازم نداریم. هر کدام از اعضای گروه هر روز با سازش تمرین می‌کند، همان‌طور که همه‌ی حرفه‌ای‌ها این کار را می‌کنند. هر کدام از اعضا با موسیقی‌دان‌های دیگر هم موسیقی‌های دیگر می‌نوازند. ما برنامه‌ی سی‌دی (آلبوم) را در کنسرت‌ها می‌نوازیم، یعنی ساختار اصلی را به‌این‌صورت در نظر می‌گیریم، ولی هر اجرای ما با اجرای دیگر کاملاً متفاوت است برای اینکه بخش بداهه‌نوازی در آنها بسیار بااهمیت است.»

او البته به وفاداری هواداران ای‌سی‌ام نیز اشاره می‌کند و ماجرای فروش آلبوم‌های ای‌سی‌ام را طور دیگری می‌بیند: «موسیقی‌های نشر ای‌سی‌ام برای گروه خاصی از مخاطبان موسیقی تولید می‌شود که جدی هستند و وقت می‌گذارند که «واقعاً» موسیقی گوش کنند. آنها به موسیقی‌ای که دوست دارند وفادار می‌مانند حتی اگر سی‌دی کم‌کم ازبین برود.» و در پایان می‌گوید: «درست است که از شرایط آرمانی دور هستیم، درهرحال به‌قول تارکوفسکی «هنر تجلی نوستالژی آرمان‌هاست»، بیایید آرمانگرا باشیم!».

 

  • این مطلب در شماره‌ی ۷ مجله شبکه آفتاب (نوروز ۱۳۹۲) چاپ شده است.
پویا محمدی

Recent Posts

سیمای ناهنجار مرگ

آمارها و مراکز مربوط به ثبت آمار خودکشی متعدد و پراکنده است و به نظر…

2 سال ago

همه‌ی‌بمب‌های‌جهان‌درافغانستان‌منفجرمی‌شود

توي چادري که از گرما تب کرده بود، عهد کرديم که تا قيام قيامت يکديگر…

2 سال ago

دو سیب در تشویش

ریحانه روز دوشنبه در میدان هوایی کابل در خیل جمعیت وحشت‌زده‌ای که به دنبال هواپیماهای…

2 سال ago

آتش در کمان زاگرس

«من لحظه‌ی افتادنش را به چشم دیدم. پاییز بود. چهار روز بود که توی کوه…

2 سال ago

اگر بابک بود

زن انگشتش را می‌گذارد روی کلید آسانسور تا مرد به حوصله یکی‌یکی کیسه‌ها را بیاورد…

2 سال ago

دنیای شگفت‌انگیز نو

این روزها تصاویری از اثر «نمی‌توانی به خودت کمک‌ کنی» از دو هنرمند چینی به…

2 سال ago