به سکوت بیشتر فکر می‌کنم

پیتر سلیمانی‌پور، آهنگساز و نوازنده‌ی ساکسیفون، چندی پیش بر اثر بیماری سرطان درگذشت. با او در شماره‌ی سی‌وسوم ماهنامه‌ی شبکه آفتاب درباره‌ی سوگ، سوگواری و موسیقی سوگ گفت‌وگو کردیم. چه کسی می‌دانست دو سال پس از این گفت‌وگو باید «مقدمه‌ی غمگین رقص مجار پنج» را در مرگ او گوش بدهیم و سوگوارش باشیم.

***

اگر عزیزانتان سوگوار شما باشند دوست دارید چه موسیقی‌ای برای آنها پخش شود؟ این موسیقی از نظر شما چه ویژگی‌هایی دارد و باید چه تأثیری بر آنها بگذارد؟

من ترجیح می‌دهم آنها به همان موسیقی‌ای گوش بدهند که پیش از من وجود داشته و در جریان عادی به آن گوش می‌دادند؛ زندگی ادامه دارد و سوگ من نباید و اصلاً نمی‌تواند تأثیری در این روند بگذارد. نتیجه‌ای که بر اثر گوش دادن به این موسیقی باید حاصل شود غمگین‌تر، خوشحال یا آسوده‌خاطر شدن آنها نیست. دوست دارم گوش سپردن به موسیقی هیچ نتیجه‌ای نداشته باشد و روند عادی ادامه پیدا کند. حتی خودم تابه‌حال برای سوگواری موسیقی نساخته‌ام. تنها یک بار در ۱۳۸۵ بود که شب قبل از کنسرت پدرم فوت شد اما از نظر من نباید آدم‌های زیادی با این موضوع درگیر می‌شدند؛ آن کنسرت هم اجرا شد. در واقع کنسرت را در بزرگداشت پدرم برگزار کردم و در نهایت کنسرت به ایشان تقدیم شد. از اساس موسیقی برای من پدیده‌ای است که دنیا را مکان بهتری برای زندگی می‌کند. پس اگر احساسات سوگواران را برانگیخته‌تر کند به‌نظر من لطفی به ما و زندگی نکرده است. هرچند این موضوع به محیط هم مربوط می‌شود. در جامعه‌ی ما غم از ارزش‌های اجتماعی محسوب می‌شود. درحالی‌که موسیقی باید تسلی‌بخش باشد و به گذر کردن از این موضوع کمک کند. اگر خودم وارد مراسم سوگواری شوم مانند هر موقعیت دیگری موسیقی از نظر حسی مرا درگیر می‌کند. اما شاید بیشتر از کارکردی که دارد به اینکه آن قطعه چقدر خوب نوشته شده فکر کنم یا برعکس. حتی ممکن است رابطه‌ای که بین دو یا سه نت وجود دارد ذهن مرا درگیر کند و در نتیجه احتمالاً از حال‌و‌هوای سوگواری جدا شوم.

اگر بخواهید موسیقی سوگ بنویسید و هنوز حسی در شما ایجاد نشده باشد چه مسیر ذهنی‌ای را طی می‌کنید؟

نخست باید برای خودم مشخص کنم که این موسیقی قرار است چگونه و در چه مکانی اجرا شود، زنده است یا ضبط‌شده پخش می‌شود. در واقع موضوع‌های فنی در اولویت قرار دارد. بیشترین الهام‌های من از نوازندگانی است که با هم همکاری مستقیم داشته‌ایم. مثلاً برای کاسته، در گام اول، دو قطعه نوشتم که توانایی، سلیقه و ذهنیت اعضای گروه را در نظر گرفته بودم. پس از این سراغ انتخاب سازها می‌روم. برای من فرمول خاصی وجود ندارد که بر اساس آن خودم را به نوشتن چنین موسیقی‌ای نزدیک کنم. در واقع باید در آن موقعیت قرار بگیریم. اگر فیلمنامه‌ای در کار باشد، خب داستان راحت‌تر می‌شود و من خودم را با آن همراه می‌کنم. هرچند نکته اینجاست که شاید آهنگسازان حرفه‌ای بتوانند با تجربه و دانش خود حدس بزنند استفاده از چه ملودی‌هایی، حل آکوردی و سازبندی راحت‌تر حس موردنظر را القا می‌کند. به‌هرحال من تابه‌حال چنین تجربه‌ای نداشته‌ام و اعتقادی هم به این موضوع ندارم.

فرض کنید شخصیت اول این فیلمنامه خود شما باشید و حالا فیلم به نقطه‌ای برسد که مراسم سوگواری برای شما برپا شده است، برای نوشتن موسیقی این صحنه چه می‌کنید؟

شاید به بخش مهم زندگی یعنی سکوت بیشتر فکر کنم؛ چراکه موسیقی جریانی است بر بستر سکوت. در واقع سکوت برای موزیسین مانند بوم برای نقاش عمل می‌کند. من به‌دنبال بهترین راه برای شکستن این سکوت می‌گردم. هرچند در اینکه نتیجه چه می‌شود هیچ قطعیتی وجود ندارد. شاید با یک ملودی ساده که یک ساز می‌نوازد شروع شود یا با تعداد زیادی از صداهای گسیخته.

از نظر سبک، موسیقی شما بیشتر نزدیک به جز است. اصولاً تفاوت سبک‌ها چه تغییری در روند تولید و نشان دادن چنین حسی ایجاد می‌کند؟

هر نوازنده‌ی موسیقی کلاسیک خود را موظف به اجرای آنچه نوشته شده می‌داند. تنها حس بهتری از نوازندگی است که در اجراکنندگان قطعه تفاوت ایجاد می‌کند. درحالی‌که نوازندگان جز دوست دارند آزادی عمل بیشتری داشته باشند. حتی آهنگسازان جز هم قسمت عمده‌ای از اثر خود را به بداهه‌نوازی، که در اختیار نوازندگان است، اختصاص می‌دهند. برای من همه‌چیز به «لحظه» بازمی‌گردد. باید در موقعیت قرار بگیرم و هر چیزی ممکن است پیش بیاید. برای اینکه حس و حال خودم را به چنین موضوعی نزدیک کنم هیچ عملی انجام نخواهم داد.

کدام قطعات موسیقی حسی نزدیک به سوگواری در شما ایجاد می‌کند؟

«فرَجایل» از استینگ. در جایی از متن ترانه می‌گوید «جایی که تن و آهن یکسان می‌شود». همزمان شدن پخش این آهنگ با  دیدن صحنه‌های ناگوار از جنگ ایران و عراق باعث شد تا حسی از سوگواری در من القا شود. همچنین یکی از رقص‌های مجار اثر فرانس لیست. تنظیم ارکسترال زهی از رقص شماره‌ی پنج بود که مقدمه‌ی غمگینی دارد.

کدام آهنگساز می‌تواند برای سوگواری شما آهنگی بسازد که تصویر و بیان درست‌تری از شما به دست دهد؟ همچنین در سوگ کدامشان ممکن است دست به ساخت موسیقی بزنید؟

بهتر است به این سؤال‌ها پاسخ ندهم. من نمی‌دانم کدام آهنگساز شناخت درستی از من دارد؛ چون نیاز به ساعت‌ها صحبت دارد تا بفهمم کسی مرا درست می‌شناسد یا نه.

عکس از نیلوفر علمداری

پویا محمدی

Share
Published by
پویا محمدی

Recent Posts

سیمای ناهنجار مرگ

آمارها و مراکز مربوط به ثبت آمار خودکشی متعدد و پراکنده است و به نظر…

2 سال ago

همه‌ی‌بمب‌های‌جهان‌درافغانستان‌منفجرمی‌شود

توي چادري که از گرما تب کرده بود، عهد کرديم که تا قيام قيامت يکديگر…

2 سال ago

دو سیب در تشویش

ریحانه روز دوشنبه در میدان هوایی کابل در خیل جمعیت وحشت‌زده‌ای که به دنبال هواپیماهای…

2 سال ago

آتش در کمان زاگرس

«من لحظه‌ی افتادنش را به چشم دیدم. پاییز بود. چهار روز بود که توی کوه…

2 سال ago

اگر بابک بود

زن انگشتش را می‌گذارد روی کلید آسانسور تا مرد به حوصله یکی‌یکی کیسه‌ها را بیاورد…

2 سال ago

دنیای شگفت‌انگیز نو

این روزها تصاویری از اثر «نمی‌توانی به خودت کمک‌ کنی» از دو هنرمند چینی به…

2 سال ago