خیلی از تصاویر همان‌ها هستند که پیش از این نیز دیده بودیم، ردی از گذشته که با دیدن تازه‌ترین عکس‌های پیمان هوشمندزاده از حمام‌های عمومی دوباره پررنگ می‌شود.

نام نمایشگاه اخیر پیمان هوشمندزاده، همچون دیگر عنوان‌هایی که برای نمایشگاه‌هایش انتخاب می‌کند، مایه‌ی کنجکاوی است. او مجموعه‌ای از عکس‌های حمام‌های قدیمی را با عنوان «خشک!» به نمایش گذاشته است. هوشمندزاده در استیتمنت نمایشگاه در توضیح عنوان و آثارش چنین نوشته است: «خشک!ها بدن‌های پاک از آلودگی را می‌پوشانند. «خشک!» شاید تنها عبارت آشنایی است که از خاطرات ناآشنای گرمابه‌ها باقی مانده‌ است. گرمابه‌ی‌ همگانی یا حمام عمومی، که امروز به‌سرعت در حال از بین رفتن است، در ایران از هزاران سال پیش محلی برای شستن، پیراستن و گردهمایی‌های هفتگی بوده است. جایی‌که علاوه‌بر شستن و نظافت و مشت‌ومال، فرصتی برای معاشرت و نظافت مهیا می‌کرد. مکانی که به‌جز پاک کردن زندگان شاهد تولد، مرگ، آیین‌های مختلف و بسیاری از رویدادهای مهم تاریخی از جمله قتل‌ها و توطئه‌های متعدد بوده است و امروز بینه‌ها و دالان‌هایش تمام این خاطرات مبهم را درون خود همچون رازی پنهان کرده‌اند.»

هوشمندزاده که نویسنده نیز هست، و تاکنون داستان‌های کوتاهی از جمله «ها کردن» و «شاخ» از او منتشر شده، مهرماه سال گذشته نیز نمایشگاه «آتیش داری؟» را در همین گالری برپا کرد. او در این نمایشگاه مجموعه‌ای از نوزده عکس از تصاویر قوطی کبریت‌های ایرانی دهه‌ی چهل و پنجاه را، که تصاویری از چهره‌ها و قهرمان‌های سرشناس غربی و شعارهای اجتماعی نماد تبلیغات سیاسی آن دوران بودند، به نمایش درآورد و یک سال بعد باز هم به سراغ مفهومی رفته است که به فضای اجتماعی ایران ربط دارد. او در این نمایشگاه مجموعه‌ای از گوشه‌وکنار گرمابه‌ها و آدم‌هایی را که مشغول حمام کردن هستند به تصویر کشیده است.

هوشمندزاده از آن دسته عکاسان ایرانی است که با مجموعه‌هایش، و جایزه‌هایی که کسب کرد، توانست از همان جوانی جایگاهی در عکاسی برای خود دست‌وپا کند. حمام‌ها نیز بخشی از تجربیات او هستند که طی بیش از ده ‌سال گرد آورده شده‌اند البته آنچه در این نمایشگاه وجود دارد عکاسی شش سال اخیر است اما ایده‌ی اولیه‌اش به سال ۷۷ برمی‌گردد که برای عکاسی درباره‌ی خالکوبی به حمام‌ها رفت. این حمام‌ها مربوط به شهرهایی غیر از تهران هستند که در آن زمان با نگاتیو سیاه و سفید عکاسی شدند. هوشمندزاده این پروژه را ناتمام گذاشت و چند سال بعد زمانی که دوباره تصمیم گرفت آن را ادامه دهد، متوجه شد که خود حمام‌ها جذابیت بیشتری نسبت به خالکوبی دارند و به همین دلیل فضای گرمابه‌ها، که پیش از این برای عکاسی از خالکوبی استفاده می‌شدند، این بار به سوژه‌ی اصلی کارهایش تبدیل شدند. نکته‌ی مشترک عکس‌های خالکوبی و حمام‌ها نیز سیاه و سفید بودن آنها بود. او در سال‌های ۸۳ و ۸۷ هم روی این مجموعه کار کرد و بعد از چند سال توقف بار دیگر به عکاسی از حمام‌ها پرداخت اما در شش سال گذشته روش خود را کاملاً تغییر داد و عکس‌های دیجیتال رنگی را جایگزین عکس‌های سیاه و سفید نگاتیو کرد و به گفته‌ی خودش به دلیل کمبود جا و برای جلوگیری از ناهماهنگی آثار از نمایش عکس‌های سیاه و سفید در این نمایشگاه صرف‌نظر کرد.

از هر عکس پنج نسخه به فروش می‌رود که نسخه‌ی ۴۵×۳۰ سانتیمتر چهار میلیون و پانصد هزار تومان، نسخه‌ی ۶۰×۴۰ سانتیمتر پنج میلیون تومان، نسخه‌ی۵۰×۷۵ سانتیمتر پنج میلیون و پانصد هزار تومان، و نسخه‌ی ۷۵×۱۰۵ سانتیمتر هفت میلیون تومان قیمت‌گذاری شده‌اند.

فضای نمایشگاه شلوغ نیست و کارها با هماهنگی و چینشی مناسب در کنار هم قرار گرفته‌اند. برای نمونه در دیوار روبه‌رو که بازدیدکننده پس از ورود به گالری با آن مواجه می‌شود، پانزده قاب در کنار یکدیگر و با فاصله‌ی اندک نصب شده‌اند؛ بدون اینکه دیدن کارها دشوار شود. چندین عکس با ابعاد بزرگ‌تر هم روی دو دیوار دیگر جای گرفته‌اند. در این عکس‌ها صحنه‌هایی از مردانی که مشغول شست‌وشو، مشت‌ومال دادن، اصلاح صورت یا عبور از دالان‌های نیمه‌تاریک حمام هستند به نمایش درآمده است. تصاویر تقریباً همان‌ها هستند که پیش از این هم در عکس‌ها یا فیلم‌هایی که گرمابه‌های قدیمی را نشان می‌داد دیده‌ایم. بااین‌حال دیدن دوباره‌ی آن از نگاه دوربین هوشمندزاده، همان‌طور که در استیتمنت نمایشگاه هم به آن اشاره کرده، گردی از ابهام و راز را از گذشته به حال می‌آورد و میراثی را که حالا به خاطره‌ای تبدیل شده، به یاد می‌آورد بی‌آنکه حسی از تلخی و افسوس ازدست دادن گرمابه‌ها را به بیننده منتقل کند. عکس‌های او بدون شعارزدگی معمول، که در برخی عکس‌ها درباره‌ی حفظ میراث گذشته دیده می‌شود، تلنگری درباره‌ی فراموش شدن مردمانی است که روزگاری در این حمام‌ها جمع می‌شدند و آیین‌هایی برای خود داشتند و حالا هم تعدادی، هرچند اندک، همچنان همان مناسک را ادامه می‌دهند.

پویا محمدی

Share
Published by
پویا محمدی

Recent Posts

سیمای ناهنجار مرگ

آمارها و مراکز مربوط به ثبت آمار خودکشی متعدد و پراکنده است و به نظر…

2 سال ago

همه‌ی‌بمب‌های‌جهان‌درافغانستان‌منفجرمی‌شود

توي چادري که از گرما تب کرده بود، عهد کرديم که تا قيام قيامت يکديگر…

2 سال ago

دو سیب در تشویش

ریحانه روز دوشنبه در میدان هوایی کابل در خیل جمعیت وحشت‌زده‌ای که به دنبال هواپیماهای…

2 سال ago

آتش در کمان زاگرس

«من لحظه‌ی افتادنش را به چشم دیدم. پاییز بود. چهار روز بود که توی کوه…

2 سال ago

اگر بابک بود

زن انگشتش را می‌گذارد روی کلید آسانسور تا مرد به حوصله یکی‌یکی کیسه‌ها را بیاورد…

2 سال ago

دنیای شگفت‌انگیز نو

این روزها تصاویری از اثر «نمی‌توانی به خودت کمک‌ کنی» از دو هنرمند چینی به…

2 سال ago