دانه‌های پراکنده‌ی یک تسبیح

جانورانی دوسر، چندپا، شاخ‌دار. گاهی شبیه موجودات میکروسکوپی هزاران برابر مقیاس واقعی‌شان. بدنی شبیه بدن پرنده کله‌ی موجودی آدم‌نما را حمل می‌کند. گاهی قارچ‌هایی از زمین روییده‌اند. جایی چیزهایی شبیه امعا و احشا می‌بینیم. این‌ها تصویری کلی از نمایشگاه طراحی‌های نوگل مظلومی است که با تکنیک قلم و مرکب و ترکیب مواد روی مقوا ارائه شده‌اند. کادرها گاهی دایره‌اند و در باقی موارد مربع یا مستطیل. گویا ایده‌ی محکمی طراح را مقید به ارائه‌ی کارهایش در یک قالب مشخص نکرده. فضای سیاه‌وسفید حاکم بر طراحی‌ها، بر وحشت، ترس، انزجار، غریبگی، و نفرت‌انگیز بودن حال‌وهوای کارها می‌افزاید. سیاه و سفید، انتخاب خوبی است برای نمایش این فضای گروتسک؛ دنیای سورئالی آکنده از ترس و وحشت که با دقتی وسواس‌گون تصویر شده. این موجودات عجیب‌الخلقه انیمیشنی تخیلی را به خاطر می‌آورند که شخصیت‌هایش تکه‌تکه شده و بعد از در هم آمیختن درون دیگی بزرگ، تصادفی به هم متصل شده‌اند. این بار برای بعضی به‌جای یک سر چند سر، آن هم سرهای متفاوت، چسبانده شده. در عوض، کله‌ی بزرگ برخی موجودات، بی‌هیچ بدنی، به پاها وصل شده. جایی تعدادی دست از بدن موجودی کرم‌‌مانند بیرون زده و در صحنه‌ای دیگر، تعدادی پا به‌شکل معکوس از چیزی شبیه صخره درآمده. میان همه‌ی این‌ها، پلکان‌هایی می‌بینیم که به سوراخی می‌رسد و پل و تیر چراغ‌برق و سطل زباله و بخشی از دیوار ساختمان و نشانه‌های شهری دیگری نیز به‌شکلی پراکنده، جابه‌جای این فضای درهم‌وبرهم، تصویر شده‌اند.

نکته‌ی مشترک میان همه‌ی این اشکال نشانه‌های اروتیکشان است. مظلومی در متن معرفی نمایشگاهش از مرگ می‌گوید: «همواره هست؛ پیش و پس زندگی. هستی آن تناقضی آشکارا مقهورکننده است؛ چراکه از نیستی خبر می‌دهد در حالی که خود همیشه هست.» و در ادامه‌ی متن نسبتاً مفصلش، بعد از کلی بازی‌های کلامی با عبارات نیستی، عدم وجود، چیزی که موجود نیست، و غیره، تکه‌هایی از کتاب «سال مرگ ریکاردو ریش» اثر ژوزه ساراماگو را مثال می‌آورد و چند جمله‌اش را به‌سان بیانیه‌ی خود مطرح می‌کند: «انتهای انبساط مرگ است.» و «تنها در چندپارگی است که مرگ قابل‌هضم می‌شود.»

تماشای تصاویر منجر به اشمئزاز و انزجار بیننده می‌شود، اما متن معرفی‌نامه از مقوله‌ای دیگر می‌گوید. می‌شود مرگ را به این تصاویر منزجرکننده و نفرت‌انگیز و هراس‌آلود پیوند زد، اما نشانه‌های اروتیک با چه منطقی به موجودات چندپاره و متکثری که به روایت هنرمند در پس تجربه‌ی مرگ به این حالت درآمده‌اند ارتباط می‌یابند؟

نمایش فضای گروتسک و خلق موجودات عجیب‌الخلقه در نقاشی ایرانی پیشینه دارد. آن‌چه در آثار هنرمند ایرانی دوره‌ی تیموری، محمد سیاه‌قلم، می‌بینیم نمونه‌ای موفق از عجایب‌نگاری ایرانی است؛ هنرمندی که در زمان خود برخلاف موج رایج نقاشی راه می‌پیمود و موضوعات و مضامین روزمره‌ی اجتماعی را با قلم انتقادی خود دستمایه‌ی نقاشی‌های عجیب و هراس‌انگیزش می‌کرد. پس از او نیز در آثار هجوآمیز بسیاری هنرمندان، از جمله اردشیر محصص، چنین موجودات عجیب‌الخلقه‌ای دیده شدند. اما آن‌چه از ورای پلشتی و انزجار موجود در طراحی‌های مظلومی دریافت می‌شود، میان غباری از تردید و ابهام باقی می‌ماند. مهارت هنرمند در طراحی و اجرای کم‌نقص آثارش در کنار ایده‌ی ذهنی او که در متن معرفی‌نامه آمده و نشانه‌های موجود در خود تابلوها به دانه‌های تسبیحی می‌مانند که در نبود رشته‌ی متصل‌کننده در فضا پخش می‌شوند و هر یک به سویی می‌روند. مهارت فنی برای هنرمند شرط لازم هست ولی کافی نه.

یک پاسخ ثبت کنید

Your email address will not be published.

مطلب قبلی

علف یا بُزی؟ مسئله این است

مطلب بعدی

دستکاری در بذرهای کشاورزی، بازی با جان یک ملت

0 0تومان