Categories: اجتماعی

رازهای پنه‌لوپه

آن زن زیبا را بیست سال بود که می‌دیدند، مردان و زنان ایساکا. نشسته بر سنگی با پیراهنی بلند. همه‌ی این سال‌ها انگشتان ظریف و بلندش را بر پیشانی گذاشته، غرق در غم و اندوه. حالا قرن‌ها بر او گذشته و او امروز الهه‌ای است، نماد وفاداری. از یونان تا ایران او را می‌شناسند. نماد صلح و دوستی‌اش می‌خواندند. مجسمه‌ی پنه‌لوپه، که سال‌ها پیش در تخت‌جمشید کشف شد، از سفر چهارماهه‌ی ایتالیا برگشته. او به همراه دو خواهرش از موزه‌های کاپیتولینی و واتیکان به موزه‌ی ایران باستان آمد‌ه‌اند.

بعضی معتقدند مجسمه‌ی پرسپولیس پنه‌لوپه نیست؛ آفرودیت است که به سوگ آدونیس نشسته. گرچه بعضی معتقدند پنه‌لوپه نام پرنده‌ای است شکاری،‌ در ریشه‌شناسی عامیانه، این نام را ترکیبی از pēnē به معنای «پود» و ōps به معنای «صورت» می‌دادند که به‌نظر بیشتر با بافنده‌ی زیرکی، که درک انگیزه‌اش سخت است، جور درمی‌آید. این متن بخشی از مقاله‌ای است که آنتیگونی زورناتی و سیدمحمدرضا دربندی نوشته‌اند و در آن به بسیاری از سؤالات درباره‌ی این مجسمه پاسخ داده‌اند.

***

«حالا که بقیه کم آورده‌اند، نوبت من است تا کمی قصه ببافم. این را به خودم مدیونم. مجبور شدم کمی روی خودم کار کنم تا بتوانم این کار را بکنم: قصه‌گویی هنر پستی است. پیرزن‌ها، گداهای ولگرد، آوازخوانان کور، نیمچه خدمتکارها و بچه‌ها که کلی وقت برای تلف‌کردن دارند پی این حرف‌ها هستند. زمانی اگر ادای نقال‌ها را درمی‌آوردم و به من می‌خندیدند ـ هیچ چیز مضحک‌تر از اشراف‌زاده‌ای نیست که دوروبر هنر بپلکد ـ اما حالا کی دیگر به نظر مردم اهمیت می‌دهد؟ نظر مردمِ این پایین؛ نظر این سایه‌ها، این پژواک‌ها. پس من ریسمان خودم را می‌ریسم.»*

مجسمه‌ی پنه‌لوپه را مؤسسه‌ی شرق‌شناسی شیکاگو در ۱۹۴۵ در پرسپولیس کشف کرد. سه تکه از این مجسمه در بقایای خزانه‌ی پرسپولیس پیدا شد؛ نیم‌تنه‌ی بی‌سر در راهرو ۳۱، دست راست شکسته در سرسرای ۳۸.

شرایط این اکتشاف یادآور تخریب پرسپولیس به‌دست اسکندر در بهار ۳۳۰ قبل از میلاد است. اسکندر، قبل از به آتش کشیدن این کاخ، طلای انبارشده در خزانه را بیرون آورد و اجازه داد ارتش مابقی چیزها را غارت کنند. در شرح دقیق کورث، مورخ رومی، آمده: «[سربازان] ظروف را که آثار ارزشمند هنری بودند با تبر خرد کردند … مجسمه‌ها تکه‌تکه شدند و افراد اعضایی را که [از مجسمه‌ها] کنده بودند با خود به بیرون می‌کشیدند.» بنابراین می‌شود فهمید چرا باقی اجزا مجسمه هرگز کشف نشده است، احتمالاً اجزا را به‌سوغات برده‌اند. جالب است که یونانی بودن واضح مجسمه هم آن‌ را از تخریب نجات نداده است. قرار داشتنش در خزانه هم جالب است؛ هدیه بوده یا غنیمت؟ این سؤال همیشه ذهن محققان را درگیر کرده اما شواهد تازه‌ای پیدا شده که شاید به حل مشکل کمک کند.

آریان، مورخ یونانی، گزارش می‌کند که وقتی اسکندر در ۳۲۴ قبل از میلاد به پرسپولیس بازگشت از کار خود پشیمان شد و وقتی سفرای شهرهای یونان در بابل قدیم برای دیدار او جمع شدند اسکندر تا جایی پیش رفت که قول داد بعضی از مجسمه‌هایی را که در دهه‌های ۴۹۰ و ۴۸۰ قبل از میلاد به‌دست داریوش اول و خشایار از ایونیا و یونان به غارت رفته بود برگردانده شود؛ مجسمه‌هایی که به مراکز مختلف قلمرو پادشاه بزرگ فرستاده شد از سارد گرفته تا پاسارگاد، بابل و پرسپولیس. مشخص نیست این مجسمه‌ها در معرض دید عموم قرار گرفته باشند.

پنه‌لوپه‌ی پرسپولیس روی یک کرسی، با سری خمیده و پاهای روی‌هم‌انداخته نشسته است. قبایی کوتاه به تن دارد و ردایی سر، پشت و پایین‌تنه‌اش را پوشانده. سر و گردن، هر دو ساعد، دست چپ، پایین پاها، و بخش اعظم کرسی مفقود هستند. دست شکسته‌ی راست شیاری دارد در بخش کف دست دارد که نشان می‌دهد مجسمه شیء فلزی عصامانندی در دست داشته. کرسی روی یک سبد پشمی بوده: محیط گرد بدنه‌اش را از زیر کرسی می‌توان مشاهده کرد. تکه‌های کرسی به‌هم وصل شده‌اند، قسمت زیرین آن هم‌بندی داشته و سوراخ‌های مدور برای اتصال در هر دو طرف وجود دارد. سه سوراخ در پشت و دو سوراخ در جلو باقی مانده اما تعداد اصلی آنها نامعلوم است. پیکر به‌صورت حجاری برجسته است و فقط یک نمای خوب دارد که نیم‌تنه‌ی جلو پنه‌لوپه را نشان می‌دهد و پاها و دست راست نیم‌رخ هستند. حالت نشستن خامکارانه است اما پارچه‌های جلو اثر ماهرانه است، به‌خصوص سرهای آزاد قبا که در قسمت پایین سینه تا می‌خورد و ردایی که روی ران‌ها را می‌پوشاند. این گذار از قدیم به جدید مختص سبک کلاسیک قدیم است. پارچه‌های روی نیم‌تنه‌اش از نمونه‌های نخستین خدایان کتیبه‌ی شرق پارتنون، به‌خصوص آرتمیس، است اما حالت شق‌ورق نشستن و ترکیب تخت مجسمه نشانگر مرحله‌ای قدیمی‌تر و نزدیک به نقوش معبد زئوس در المپیاست.

این نوع هیکل‌تراشی را تا مدت‌ها از دو مجسمه‌ی بی‌سر مرمری دوره‌ی امپراطوری روم می‌شناختند. هر دو در روم کشف شده‌اند و اکنون در موزه‌ی واتیکان هستند. در گالری مجسمه‌های این موزه، مجسمه‌ی پیکری که روی سنگی نشسته با سری ناقص بازسازی شده اما یک اثر برجسته‌کاری تکه‌تکه در موزه‌ی گروگویانو پروفانو (قبلاً در موزه‌ی چیارامونتی) سبد پشمی و نیز دست چپ را، که به آن تکیه داده، حفظ کرده. در ۱۸۹۱، فرانتس اشتودنیشکا برجسته‌کاری چیارامونتی را با سری مرتبط دانست به‌سبک کلاسیک قدیم در برلین که آن هم از روم آمده بود و زنی را نشان می‌داد که سرش را ظاهراً روی بقایای دست راستش تکیه داده بود. سر برلینی سربندی پهن زیر ردایی دارد که به سرش کشیده شده. طره‌های روی پیشانی‌اش یادآور مدل موی خدای آرتمیسی سبک کلاسیک قدیم است. دو کپی دیگر این سر یکی با اصالت رومی در کپنهاگ و دیگری، که به‌شدت تخریب شده، در موزه‌ی ملی روم وجود دارد. نمونه‌ی موزه‌ی ملی روم سطحی تخت در سمت راست سر برای اتصال دستی دارد که جداگانه تراشیده شده است. متأسفانه هر سه کپی سر فاقد بینی هستند.

بازسازی اشتودنیشکا سر پنه‌لوپه را، تکیه‌داده به دست راستش، در حالتی دلمرده نشان می‌دهد و دست چپ به کرسی تکیه دارد. استاهلر موتیف تکیه‌ی سر به دست را به چالش کشید. او اولین محققی بود که شیار کف دست راست مجسمه‌ی پنه‌لوپه را مطالعه کرد. با مقایسه با نمونه‌ی متأخرتری که روی سکه‌ای در تِبای بین سال‌های ۴۴۶ تا ۴۲۶ قبل از میلاد کشف شده بود و زنی را نشان می‌داد که کلاه‌خودی در دست چپ داشت و دست راستش را روی کپل تکیه داده، او به این نتیجه رسید که دست راست تاج گلی را نگه داشته است؛ هرچند شیء فلزی و عصامانند دست راست پنه‌لوپه الزاماً نمی‌تواند بر قرار گرفتن سنتی آن زیر گونه‌ی راست خط بطلان بکشد. بازسازی جدیدی برای موزه‌ی قالب‌های گچی مجسمه‌های کلاسیک در مونیخ در دست راست او، که زیر سر است، دوکی گذاشته تا بشود هویت پنه‌لوپه را تشخیص ‌داد.

طبق بازسازی‌های پرشمار هنرهای دیگر که در قرن پنجم میلادی دست‌به‌دست می‌گشت، نسخه‌ی ابتدایی به احتمال زیاد پنه‌لوپه‌ی محزون را در انتظار اودسئوس نشان می‌دهد. قطعاً در آن هنگام هم محبوب و هم در دسترس و الهام‌بخش سیل بازسازی در مناطق مختلف بوده که قدیم‌ترینشان به ۴۶۰ قبل از میلاد برمی‌گردد.

* پنلوپیاد، مارگارت اتوود، ترجمه‌ی طهورا آیتی،‌ نشر نی. پنه‌لوپه در رمان کوتاه مارگارت اتوود «پنلوپیاد» (۲۰۰۵)، در هادس قرن بیست‌ویکم وقایع زندگی خود را شرح می‌دهد.

عکس از حمیدرضا دستجردی/ایسنا

پویا محمدی

Recent Posts

سیمای ناهنجار مرگ

آمارها و مراکز مربوط به ثبت آمار خودکشی متعدد و پراکنده است و به نظر…

2 سال ago

همه‌ی‌بمب‌های‌جهان‌درافغانستان‌منفجرمی‌شود

توي چادري که از گرما تب کرده بود، عهد کرديم که تا قيام قيامت يکديگر…

2 سال ago

دو سیب در تشویش

ریحانه روز دوشنبه در میدان هوایی کابل در خیل جمعیت وحشت‌زده‌ای که به دنبال هواپیماهای…

2 سال ago

آتش در کمان زاگرس

«من لحظه‌ی افتادنش را به چشم دیدم. پاییز بود. چهار روز بود که توی کوه…

2 سال ago

اگر بابک بود

زن انگشتش را می‌گذارد روی کلید آسانسور تا مرد به حوصله یکی‌یکی کیسه‌ها را بیاورد…

2 سال ago

دنیای شگفت‌انگیز نو

این روزها تصاویری از اثر «نمی‌توانی به خودت کمک‌ کنی» از دو هنرمند چینی به…

2 سال ago