مهسا ایمانی

تنها یک عکس حضوری مستقیم از انسان‌ها را نشان می‌دهد: خانه خالی از هر اسباب‌واثاثی است اما سه زن و سه مرد همراه با کودکی که به دوربین زل زده‌اند، همچون دیگر عکس‌ها تأکیدی هستند بر بودنشان. انگار ارواحی به محل زندگی قبلی خود سر زده‌اند و حالا ردی از حضورشان در قاب دوربین ثبت شده است.

هر یک از عکس‌های روی دیوار روایت خود را از سکوت بیان کرده‌اند. ۳۸ عکس از ۱۳ عکاس در نمایشگاه «مزامیر سکوت» به انتخاب کیانا فرهودی به نمایش گذاشته شده است. قاب‌های کوچک یا حداکثر نسبتاً متوسط، چالشی میان بود و نبودند. قرار است لحظه‌ای سکوت در پی عدم حضور را نمایش دهند اما همین کافی است که نقطه‌ی مقابل نبودن را هم ببینید. «تشریح»، اثری از امید پورآذر، روی یکی از دیوارهای ورودی نمایشگاه قرار دارد که اتفاقاً تصویر آن روی پوستر هم آمده است. عکسی در اندازه‌ی ۷۰ در ۱۰۰ که از دیگر آثار بزرگ‌تر است و لاستیک فرورفته از یک ماشین را در ماسه‌ها نشان می‌دهد، نشانه‌ای از آنهایی که روزی بوده‌اند و حالا لاستیک ماشین خاطره‌ی حضورشان را یادآوری می‌کند. عکس بعدی گوشه‌ای از یک شهر است و اگر در شرح آن نام انزلی نوشته نشده بود شاید آبی و خاکستری حاصل از مه‌هایی که پل را احاطه کرده‌اند، مکانی متروک را نشان می‌داد که گویی سال‌ها حضور آدمیزاد را به خود ندیده است، اما آنطور که آروین ایل‌بیگی نوشته «زمین هیچگاه در سکوت مطلق نیست. عکس است که صداها را محو می‌کند و به زندان ذهن عکاس می‌برد. عکس، سکوت محض است؛ بی‌صدایی گرفتار در لحظه‌ای پایان‌ناپذیر.»

شقایق رئوفی

فرهودی می‌گوید قرار بود نمایشگاه «جغرافیای سکوت» نام بگیرد تا ارجاعی باشد به موضوع سکوت، سکوتی که به‌دنبال غیاب و آنچه دیگر نیست، شکل می‌گیرد. اما وقتی عکس‌های نمایشگاه را با ایده‌ی سکوت جمع‌آوری می‌کرد با کلمه‌ی فرانسوی Sillage آشنا می‌شود. این کلمه به معنای ردی از قایق روی آب است اما مفهوم دیگر آن رد عطری است که پس از ترک محل از سوی یک فرد همچنان باقی مانده. هرچند تم نمایشگاه تغییر نمی‌کند همچنان‌که سکوت را می‌توان در تمام آثار دید اما بیش از آن رد حضوری که زمانی بوده و حالا نیست، بیشتر معنا پیدا می‌کند همچون مجموعه‌ی «آنجا که خاطره‌ام بی‌کرانه است» از شقایق رئوفی. در این مجموعه ۱۲ عکس که در ظاهر ممکن است لحظه‌هایی از زندگی روزمره‌ی هریک از ما باشد همچون دستکش ظرفشویی آویزان از کابینت، پرده‌ای که جمع شده، پوسترهای چسبانده‌شده روی کمد یا لباس‌های انداخته‌شده روی تخت، نشانی از حضور آدم‌هایی می‌دهد که هرچند حالا نیستند اما در عین حال می‌دانیم که هستند. مهسا ایمانی نیز با مجموعه‌ی «مانده» همین کار را کرده و در کمدی که نیمه‌باز مانده، بطری آب معدنی خالی در کنار یک اسکناس و دستمالی مصرف‌شده یا شیشه‌ی مربایی در میان برفک‌های یخچال، ردی از حضور را نمایش می‌دهد.

البته همه‌ی عکس‌ها نماهای داخلی خانه‌ها نیستند و در چند مجموعه‌ی دیگر، آثار از بیان شخصی عکاس فراتر می‌روند. پویا شاه حیدری در مجموعه‌ی «سکون مجعد» تصاویری از مجتمع مسکونی «آتی‌ساز» را نشان داده که شاید در ظاهر باید هیاهویی از زندگی آدم‌های را در مجتمعی مسکونی نشان دهد اما عکس‌های سیاه و سفید در لحظه‌هایی که هیچ انسانی در آنها پرسه نمی‌زند، نوعی درهم تنیدگی در سکونی محض را روایت می‌کند. پوریا هنرمند هم در مجموعه‌ای که عنوان ندارد، چهار عکس از فضای بیرونی یک مجتمع ساختمانی را به تصویر کشیده که انگار جنگ یا بحرانی دیگر انسان‌ها را از ساختمان‌ها کوچ داده است. تنها در یکی از تصاویر این مجموعه، خودروِ پیکانی وجود دارد که می‌تواند تقلایی باشد از وجود زندگی اما پارکینگ کوچک نرده‌ای که آن را همچون قفسی در خود جای داده است، امید کوچکی را هم که از حضور فعلی آدم‌ها ممکن است به وجود بیاید، با تردید روبه‌رو می‌کند.

امید پورآذر

تک‌عکسی هم از سحر مختاری از مجموعه‌ی «بنا بر خاطرات» جریانی خلاف دیگر آثار دارد. این عکس نمایی از فضای داخلی یک خانه است که خانواده‌ای در انتهای یک راهرو به دوربین زل زده‌اند اما نه‌تنها دیوارها بلکه ویترین چوبی پشت سر و تمام فضای اطرافشان خالی از هر وسیله‌ای است که باید حاکی از زندگی در یک خانه باشد و البته باز هم شبحی از آدم‌هایی که دیگر حضور ندارند.

«مزامیر» به گفته‌ی فرهودی علاوه‌بر آنکه سرودهایی در مدح وجود الهی است، معنای دیگری هم دارد و آن سروده‌های ستایش‌آمیز است. پس از آنکه جغرافیا مفهوم خود را در این نمایشگاه از دست داد، عنوان نمایشگاه نیز به «مزامیر سکوت» تغییر پیدا کرد تا همان‌طور که گردآورنده در استیتمنت نوشته تصاویر شیفتگی او را به «خاطره‌ی همهمه‌هایی که امروز دیگر به گوش نمی‌رسند و داستان‌هایی که دیگر دنبال گرفته نمی‌شود»، نشان دهد. به‌نظر می‌رسد در این کار ناموفق هم نبوده است. انسجام مجموعه‌های کنار هم چیده‌شده و برداشتی که از مفهوم کلی نمایشگاه به‌وجود می‌آید، باعث می‌شود که هنگام بیرون آمدن از گالری همچنان‌که ردی از سکوت را با خود به بیرون می‌برید احتمالاً ردی از حضور هم در پشت سرتان باقی بگذارید. عکس‌ها کار خودشان را کرده‌اند، آنها شما را در مرز میان حضور و غیاب رها کرده‌اند.

آروین ایل‌بیگی

پویا محمدی

Share
Published by
پویا محمدی

Recent Posts

سیمای ناهنجار مرگ

آمارها و مراکز مربوط به ثبت آمار خودکشی متعدد و پراکنده است و به نظر…

2 سال ago

همه‌ی‌بمب‌های‌جهان‌درافغانستان‌منفجرمی‌شود

توي چادري که از گرما تب کرده بود، عهد کرديم که تا قيام قيامت يکديگر…

2 سال ago

دو سیب در تشویش

ریحانه روز دوشنبه در میدان هوایی کابل در خیل جمعیت وحشت‌زده‌ای که به دنبال هواپیماهای…

2 سال ago

آتش در کمان زاگرس

«من لحظه‌ی افتادنش را به چشم دیدم. پاییز بود. چهار روز بود که توی کوه…

2 سال ago

اگر بابک بود

زن انگشتش را می‌گذارد روی کلید آسانسور تا مرد به حوصله یکی‌یکی کیسه‌ها را بیاورد…

2 سال ago

دنیای شگفت‌انگیز نو

این روزها تصاویری از اثر «نمی‌توانی به خودت کمک‌ کنی» از دو هنرمند چینی به…

2 سال ago