Categories: فرهنگ و هنر

زاکربرگ، خودت باش

دشمن حالا آمده برای قربانیانش تبلیغات می‌کند. لابد مارک زاکربرگ هم دستش آمده که شبکه‌های اجتماعی چقدر از وقت مردم را می‌گیرند و چیزی عایدشان نمی‌کنند که صفحه‌ای راه انداخته و از مردم خواسته اگر کتابی را واقعاً خوانده‌اند درباره‌اش بنویسند و به باقی دوستان فیس‌بوکی‌شان پیشنهاد بدهند. زاکربرگ خواسته خودش درس عبرتی برای آدم‌هایی باشد که روزشان را در هیولای فیس‌بوک می‌گذرانند و گفته قصد دارد از حضورش در شبکه‌های اجتماعی کم کند و به جایش هر هفته یک کتاب بخواند و در صفحه‌ی «A Year of Books» درباره‌اش بنویسد. تا امروز هم بیشتر از ۲۳۰ هزار نفر این صفحه را لایک کرده‌اند. اما به نظر می‌رسد پیشنهاد امسال زاکربرگ و نامی که برای ۲۰۱۵ گذاشته چندان نگرفته؛ شاید اگر او پیشنهاد منتشر کردن روزی یک عکس یا هر چیز مشابه دیگری می‌داد تعداد لایک‌های این صفحه در همین چندروز از رقم یک‌میلیون هم گذشته بود. شکست این پروژه را هم خیلی‌ها پیش‌بینی کرده بودند، هرچند یک اشاره‌ی انگشت در یکی از تاک‌شوهای امریکایی کافی است تا فروش کتابی چنان بشود که حتی سوپرمارکت‌ها هم توی قفسه‌هایشان بچینندش (مثلاً کافی است استفان کالبرت در یکی از تاک‌شوهایش اسمی از یک کتاب ببرد تا وضع نویسنده‌اش سکه بشود؛ اپرا وینفری و دکتر فیل که جای خودشان را دارند) اما به نظر می‌رسد از فیس‌بوک آبی برای کتاب ‌خواندن گرم نمی‌شود و البته می‌تواند کمی امیدوارمان هم بکند که فیس‌بوک فقط برای ایرانی‌ها چنین حال‌واحوالی ندارد. اما جدا از گروکشی‌ها و دعواهایی که یک پایش در فیس‌بوک است و یک‌سرش در دادگاه، در فیس‌بوک هموطنان، عکس کتاب‌ها کنار لیوان قهوه و کافه و گیسوی پریشان هم جزو محبوب‌هاست؛ اینها چندتا از کتاب‌هایی است که در هفته‌های آتی احتمالاً در عکس‌ها ببینید:

«شاگرد قصاب»، پاتریک مک‌کیب، ترجمه‌ی پیمان خاکسار، نشر چشمه. «شاگرد قصاب» مهم‌ترین رمان پاتریک مک‌کیب است، رمانی که در ۱۹۹۲ در فهرست نامزدهای نهایی جایزه‌ی ادبی بوکر بود و یکی از بیست رمان ایرلندی است که می‌گویند باید آن را در تاریخ ادبیات ایرلند جدی‌ گرفت. خاکسار به روال چند سال اخیرش دوباره سراغ نویسنده‌ای رفته که در ایران شناخته‌شده نبود و جز چند داستان کوتاه کتابی از او چیزی نخوانده بودیم. «شاگرد قصاب» قصه‌ی جذابی دارد، اما اصلی‌ترین دلیل اهمیتش شگردی است که نویسنده برای روایت اثر انتخاب کرده: داستان از دریچه‌ی ذهن پسربچه‌ی روان‌پریشی روایت می‌شود که با پرش‌هایی بی‌حد دارد از یک قاتل دیوانه برایمان می‌گوید. در این رفت‌وبرگشت‌های ذهنی پای بسیاری از کمیک‌‌بوک‌های مشهور هم به میان می‌آید که راوی عاشق آنهاست و مترجم هم برای اینکه خواننده‌ی ایرانی چیزی را از دست ندهد، تصاویری از این کمیک‌بوک‌ها را به آخر ترجمه‌اش ضمیمه کرده.

«جزیره‌ی شاتر»، دنیس لهان، ترجمه‌ی کوروش سلیم‌زاده، نشر چشمه. کوروش سلیم‌زاده انگار ادبیات را به‌واسطه‌ی سینما دوست دارد و سراغ ترجمه‌ی رمان‌هایی می‌رود که دستمایه‌ی ساخت فیلم‌های سینمایی مشهور شده‌اند. پیش‌تر رمان «مستأجر» رولان توپور را به فارسی ترجمه کرده بود که رومن پولانسکی از رویش فیلمی ساخت و حالا رمان «جزیره‌ی شاتر» را درآورده که مارتین اسکورسیزی فیلمی براساسش کارگردانی کرده؛ ترجمه‌ی رمان «دختر رفته» را هم در دست انتشار دارد، منبعِ اقتباس تازه‌ترین فیلم دیوید فینچر. لهان را ما به‌واسطه‌ی فیلم‌هایی چون «بچه‌ی گمشده»ی بن افلک، «رودخانه‌ی مرموز» کلینت ایستوود و همین آخری «جزیره‌ی شاتر» می‌شناسیم اما انگار ترجمه‌ی رمان‌هایی دیگر هم از او در راهند. از فیلم که برنمی‌آید ولی نویسنده خودش گفته «جزیره‌ی شاتر» عرض ارادتی است به رمان‌های گوتیک.

«افسانه‌ی پدران ما»، سورژ شالاندن، ترجمه‌ی مرتضی کلانتریان، نشر آگاه. مرتضی کلانتریان از آن دست مترجم‌های خوش‌سلیقه است که گویا کتابخوان‌های ایرانی دیگر به انتخاب‌هایش اعتماد کرده‌اند. چند سال پیش موریل باربری را با «به ظرافت جوجه‌تیغی» معرفی کرد که خیلی‌زود کتاب بالینی خیلی‌ها شد و هنوز تک‌جمله‌هایی از آن در شبکه‌های مجازی دست‌‌به‌دست می‌شود و حالا هم رمانی به‌نسبت تازه را، «افسانه‌ی پدران ما»، در ۲۰۱۱ در فرانسه منتشر شده. سورژ شالاندن روزنامه‌نگار کهنه‌کار فرانسوی چند سالی است رمان می‌نویسد و کتاب‌هایش در فرانسه کلی جوایز معتبر ادبی برده‌اند.

«آقای فریدمن کوچک و داستان‌های دیگر»، توماس مان، ترجمه‌ی حسن نقره‌چی، نشر نیلوفر. توماس مان در ایران خوش‌اقبال بوده چون چندتایی از مهم‌ترین رمان‌هایش به فارسی ترجمه‌ شده‌اند. یکی از مشهورترین رمان‌هایش، «بودنبروک‌ها: زوال یک خاندان»، را علی‌اصغر حداد به فارسی ترجمه کرده و «کوه جادو» و «مرگ در ونیز» هم منتشر شده‌اند، هرچند بد نیست مثلاً «کوه جادو» دوباره ترجمه شود؛ این بار قدری بهتر. حالا در این مجموعه شانزده داستان کوتاه از او درآمده. داستان‌های کوتاه توماس مان به‌اندازه‌ی رمان‌هایش شهرت ندارند، اما هنوز در آلمان مدام تجدید چاپ می‌شوند و بسیار خواننده و هوادار دارند.

«پادشاه»، دونالد بارتلمی، ترجمه‌ی مزدک بلوری، نشر نی. «پادشاه» سومین ترجمه‌ی مزدک بلوری از دونالد بارتلمی است که نشر نی منتشر می‌کند. پیش از این «پیشگفتاری بر هیچ» و «رابرت کندی از غرق شدن نجات یافت» را منتشر کرده بود. «پادشاه» رمان جمع‌وجوری است با محوریت آرتور افسانه‌ای. آرتور شوالیه‌ای است وسط جنگ دوم جهانی، نخست‌وزیری دارد به نام وینستون چرچیل که کمکی به هیچ کاری نمی‌کند و کسی به اسم ازرا پاند هم رادیویی راه انداخته که مدام پارازیت می‌فرستد. شاه آرتور باید نازی‌ها را سرجایشان بنشاند، اما در این بلبشو چطور؟

پویا محمدی

Share
Published by
پویا محمدی

Recent Posts

سیمای ناهنجار مرگ

آمارها و مراکز مربوط به ثبت آمار خودکشی متعدد و پراکنده است و به نظر…

2 سال ago

همه‌ی‌بمب‌های‌جهان‌درافغانستان‌منفجرمی‌شود

توي چادري که از گرما تب کرده بود، عهد کرديم که تا قيام قيامت يکديگر…

2 سال ago

دو سیب در تشویش

ریحانه روز دوشنبه در میدان هوایی کابل در خیل جمعیت وحشت‌زده‌ای که به دنبال هواپیماهای…

2 سال ago

آتش در کمان زاگرس

«من لحظه‌ی افتادنش را به چشم دیدم. پاییز بود. چهار روز بود که توی کوه…

2 سال ago

اگر بابک بود

زن انگشتش را می‌گذارد روی کلید آسانسور تا مرد به حوصله یکی‌یکی کیسه‌ها را بیاورد…

2 سال ago

دنیای شگفت‌انگیز نو

این روزها تصاویری از اثر «نمی‌توانی به خودت کمک‌ کنی» از دو هنرمند چینی به…

2 سال ago