Categories: اجتماعی

سفر به ایران برای کشف طاووس و مردم

دن و آدری، زن و شوهر ماجراجو، شغل کارمندی خود را رها کردند و با شش چمدان و دو بلیط یک‌طرفه سانفرانسیسکو را به مقصد پراگ (جمهوری چک) ترک کردند. همه از آن‌ها می‌پرسیدند: «شما دیوانه شده‌اید؟»

دنیل نول، فارغ‌التحصیل مدیریت بازرگانی از دانشگاه کورنل در نیویورک، و آدری اسکات، فارغ‌التحصیل ام‌بی‌ای از دانشگاه کالیفرنیای امریکاست.

آن‌ها بعد از پنج سال زندگی و کار در پراگ دوباره کوله‌پشتی‌هایشان را برداشتند و این بار به بانکوک در تایلند رفتند. آن‌ها عهد کرده بودند که مقصدشان دیگر فقط یک کشور نباشد، بلکه همه‌جای دنیا باشد. همه فکر می‌کردند که این دو عقلشان را از دست داده‌اند، درحالی‌که این زوج انتخاب کردند که آزادانه زندگی کنند تا یک روز به عقب نگاه نکنند با این افسوس که: ای کاش…

سفری که قرار بود یک‌سال‌ونیم طول بکشد، هفت سال ادامه یافت و به‌شیوه‌ی زندگی این زوج در این دنیای بزرگ و شگرف تبدیل شد. آن‌ها سایتی اینترنتی هم به نام Uncornered Market ایجاد کردند، با هدف به اشتراک گذاشتن شگفتی‌های دنیای اطراف، زیبایی‌هایی که ممکن است به‌علت مشغولیات روزمره متوجه آن نباشیم. دلیل دیگر ایجاد این پایگاه مجازی برقراری ارتباط با مردم دنیا و حضور در شبکه‌های اجتماعی، وبلاگ‌ها و کنفرانس‌ها از طریق به اشتراک گذاشتن عکس‌ها و سفرنامه‌هاست.

در میان مطالب گوناگون این سایت بخشی هم به ایران اختصاص دارد. علاقه‌ی این زوج به ایران به زمانی برمی‌گردد که به پراگ سفر کرده بودند، زمانی که با زوجی آشنا شدند که تازه از سفر به ایران بازگشته بودند. آن‌ها از مهمان‌نوازی و انسان‌دوستی مردم ایران برایشان گفتند و تصویری کاملاً متفاوتی با آن‌چه در اخبار دیده می‌شد، برایشان به تصویر کشیدند؛ تصاویری از معماری بناها و موزاییک‌های رنگی گنبدها که در هیچ کجای دنیا ندیده بودند. بعد از آن با ایرانیان خارج از کشور دوست شدند. آن‌ها از کشورشان و شعرهای فارسی گفتند.

دن و آدری ایران را آخرین مقصد خود در سفرِ دور دنیا انتخاب کرده بودند ولی فرصت سفر به ایران پنج سال پیش به‌وجود آمد و آن‌ها از این فرصت استفاده کردند. آن‌ها سفرشان را از تهران آغاز کردند. به همدان، اهواز، شیراز و تخت‌جمشید، یزد، اصفهان و ابیانه رفتند. سپس با تمدید یک‌هفته‌ای سفر خود از دریای خزر، رشت، ماسوله، اردبیل و تبریز دیدن کردند.

آن‌ها سفرنامه‌‌ای نوشتند از آن‌چه در ایران دیدند و عکس‌های بسیاری از فضاهای شهری، معماری و مردم در سایتشان منتشر کردند. بخش‌هایی از این سفرنامه را می‌خوانید:

طراحی مسجد جامع- یزد

یزد یکی از شهرهای موردعلاقه‌ی ما در ایران است. این شهر تاریخیِ زرتشتی پایگاه کویری مردمی است که از جنگ و ظلم و ستم در مناطق دیگر کشور گریخته‌اند. بافت قدیمی این شهر از خشت‌های قهوه‌ای‌قرمز رس ساخته شده تا هم با کویر اطراف هماهنگی داشته باشد و هم داخل بنا را خنک نگه دارد.

چشم‌هایت که به این تک‌رنگی عادت می‌کند، وقتی با رنگ‌های روشن فیروزه‌ای و طراحی ظریف اسلامی‌ایرانی در مسجد جامع مواجه می‌شوی، احساس می‌کنی که عینک سه‌بعدی زده‌ای. وقتی مدتی به نقش‌ونگار مسجد خیره می‌شوی، خوشنویسی، تقارن و نمادگرایی با چشمانت بازی می‌کند و تو را به سمت خودش می‌کشاند. سرت گیج می‌رود.

وقتی به این مسجد نگاه می‌کنید، به تاریخ نهصدساله‌اش توجه کنید؛ به نقش‌ونگار محراب، به طاقچه‌ی نیم‌دایره‌ای که نشان‌دهنده‌ی مسیر کعبه در مکه است. این‌جا از ۱۳۶۵، یکی از شگفت‌انگیزترین محراب‌های ایران به شمار می‌رود. به بالا نگاه کنید و از دیدن ستاره‌های روی گنبد لذت ببرید.

مسجدی با طاووس پنهان- اصفهان

جواد، راهنمای تور، زمانی که ما را به زیر طاقِ کاشی‌کاری‌شده و طلاکاری‌شده‌ی مسجد شیخ لطف‌اله در اصفهان برد، گفت: «اگر در زمان مناسب به گنبد نگاه کنید، یک طاووس خواهید دید.»

ما سرمان را بالا کردیم تا بهترین زاویه را پیدا کنیم. با کمک نوری که از پنجره‌ای نزدیک می‌تابید، سروکله‌ی یک طاووس، که تا آن لحظه دیده نمی‌شد، با دم درخشان نقاشی‌شده، پیدا شد. گاه صدای تعجب اطرافیان شنیده می‌شد که طاووس را کشف کرده بودند.

مسجد ایرانی قرن هفدهمی و طاووس درخشنده روی طاقش. تمام فضا را طراحی‌های عمیق و غنی پر کرده. خطاطی و کاشی‌کاری در این مسجد مانند خیلی از مساجد دیگر ایران خیره‌کننده است. حتی در دیکشنری تصویری، برای معنای کلمه‌ی «خیره‌کننده» (dazzling) تصاویری از داخل مساجد ایران را می‌بینید.

همان‌طور که خیره شده بودیم، بچه‌های اردوی مدرسه‌ی دخترانه وارد شدند. داشتیم راه می‌رفتیم که آن‌ها توجه همه را به خود جلب کردند. فقط نیمی از آن‌ها به راهنمایشان گوش می‌دادند. وقتی سخنرانی تمام شد، دور ما جمع شدند، ما سؤال‌های آن‌ها را جواب می‌دادیم، پرسش‌هایی از قبیل این‌که از کجا آمده‌ایم، کجاها را در ایران دیدیم و راجع به ایران چه نظری داریم. آن‌ها ما را به کنسرتی در بعدازظهر همان روز دعوت کردند، ایمیل‌ها رد و بدل شدند.

از ما می‌پرسیدند: «فیس‌بوک دارید؟»

در طول سفرمان در ایران طاووس و مردم هر دو شگفت‌انگیز بودند.

خانه‌های مخروطی- کندوان

وقتی اخبار زلزله‌ی اخیر تبریز در شمال‌غربی ایران را شنیدم، یاد نوامبر پارسال افتادم که آن‌جا بودیم. مخصوصاً زمانی که یک‌روزه از تبریز به کندوان رفتیم، جایی که مردم در خانه‌های مخروطی‌شکل زندگی می‌کنند. این خانه‌ها شبیه غارهایی هستند که هزاران سال پیش از خاکستر آتشفشان درست شده‌اند.

در تاریخ نوشته‌اند که ساکنان روستاهای اطراف، هفتصد سال پیش در زمان لشگرکشی مغول‌ها به این غارها پناه آوردند. از آن زمان، سازه‌های مخروطی‌شکل محل سکونت باقی ماندند.

نوامبر گذشته زمان سفر ما، وقتی یک لایه برف روی زمین نشسته بود، روستا سرزنده‌تر از همیشه بود. بچه‌ها در غارها قایم‌موشک بازی می‌کردند، پدران قاطرهای لجوجی را که خورجین هیزم را حمل می‌کردند می‌کشیدند، مادران هم لباس‌های شسته را روی بند رخت پهن می‌کردند. پایین تپه، فروشنده‌ها چندین متر لواشک انار و زردآلو هیجان‌انگیز را به گردشگران می‌فروختند.

ما شنیدیم که کندوان در این زلزله‌ی اخیر آسیبی ندیده و زندگی ادامه دارد. باید امیدوار بود.

فرش‌های ایرانی در بزرگ‌ترین بازار جهان

«ارزش فرش ایرانی، مخصوصاً تبریزی، از طلا بیشتر است.» راهنمای تور در قسمت فرش‌های قدیمی بازار تبریز با گفتن این جمله به ما درس اقتصاد می‌دهد. بزرگترین بازار در خاورمیانه. بزرگ‌ترین بازار سنگ‌فرش دنیا. میراث جهانی ثبت‌شده در یونسکو. این بازار تبریز است. در عمق آن پیرمردان، فروشندگان فرش‌های قدیمی چای می‌نوشند، قلیان می‌کشند و فقط چهار ساعت در روز کار می‌کنند. تن صداها پایین است، ارتباط در حال شکل گرفتن است و معامله در حال انجام شدن.

فرش‌های ایرانی در تمام دنیا به کیفیت و مدلشان معروفند. آن‌ها به‌راستی اثری هنری هستند که سال‌ها طول کشیده تا با زحمت فراوان با دست‌های چالاک و ماهر بافته شوند. فرش تبریز دردانه‌ی فرش‌های ایرانی است (محلی‌های اصفهان و مشهد ممکن است با این نظر مخالف باشند). و البته، هرچه پاخورده‌تر، گران‌تر.

مسجد شاه‌چراغ

راهنمای تور گفت: «می‌خواهم یک چیزی نشانتان بدهم که هیچ‌وقت ندیده‌اید.»

مسجد شاه‌چراغ. آرامگاه است، یکی از جاهایی که برای عبادت و ستایش در ایران کاربرد دارد. ولی این مسجد شبیه یک گوی بلورین است. بازی بزرگ نور در این آرامگاه جریان دارد. درهرحال، این مکان را آیت‌اللهی کشف کرده که از فاصله‌ی دور دنبال نوری می‌رفته. بعد از حفر معلوم شد که منشأ این نور از جسد زره‌پوشی با انگشتری به‌دست در قبرستانی است که روی آن نوشته شده «افتخار از آن خداست، احمد ابن موسی».

بنابراین، این مکان به نام مقبره‌ی احمد و محمود، نوادگان امام موسی کاظم (ع) شناخته شده است. مقبره، گنبدها و ستون‌ها همه به ۱۱۳۰ هجری قمری برمی‌گردند. این مجموعه را بارها توسعه دادند و بعد از چندین زلزله ترمیم کردند. پس می‌شود گفت که لایه‌هایی از تاریخ در این مکان وجود دارد که تا امروز یکی از مهم‌ترین مکان‌های نیایش در شیراز و یکی از توریستی‌ترین شهرهای ایران است.

 

پویا محمدی

Recent Posts

سیمای ناهنجار مرگ

آمارها و مراکز مربوط به ثبت آمار خودکشی متعدد و پراکنده است و به نظر…

2 سال ago

همه‌ی‌بمب‌های‌جهان‌درافغانستان‌منفجرمی‌شود

توي چادري که از گرما تب کرده بود، عهد کرديم که تا قيام قيامت يکديگر…

2 سال ago

دو سیب در تشویش

ریحانه روز دوشنبه در میدان هوایی کابل در خیل جمعیت وحشت‌زده‌ای که به دنبال هواپیماهای…

2 سال ago

آتش در کمان زاگرس

«من لحظه‌ی افتادنش را به چشم دیدم. پاییز بود. چهار روز بود که توی کوه…

2 سال ago

اگر بابک بود

زن انگشتش را می‌گذارد روی کلید آسانسور تا مرد به حوصله یکی‌یکی کیسه‌ها را بیاورد…

2 سال ago

دنیای شگفت‌انگیز نو

این روزها تصاویری از اثر «نمی‌توانی به خودت کمک‌ کنی» از دو هنرمند چینی به…

2 سال ago