سال ۱۳۷۲، وقتی پس از سیزده سال دوری از وطن، به ایران بازگشت و مستند کوتاه «وانگه روان جهان گله کرد» را در امتداد دغدغههای فرهنگی پیشینش، و مشخصاً در گفتوگو با فیلم «ایران، سرزمین ادیان» ساخت، یکی از کارمندان لابراتوار که راشها (نسخهی اولیهی نگاتیوها) را دیده بود از همکارش پرسید: «مگه طیاب برگشته ایران؟ این تصاویر، تصویرهای اوست.»
سالها پیش، زمانی که به اجبار دولت و خانواده برای تحصیل در رشتهی معماری به وین میرفت دکتر عیسی بهنام، باستانشناس نامدار، به او توصیه کرد در رشتهی باستانشناسی تحصیل کند زیرا معتقد بود این سرزمین به باستانشناسان خبره نیاز دارد. منوچهر طیاب (١٣٩٩-١٣١۶) نه باستانشناسی خواند و نه رشتهی معماری را به سرانجام رساند؛ سینما را برگزید، اما با فیلمهایش هم معماری کهن ایران را جاودان ساخت و هم گوشههایی از علم باستانشناسان و هنر مرمتگران ایرانی را. طیاب این قدرت را داشت که از هنری مجرد و انتزاعی چون موسیقی نیز چیزی عینی و ملموس بسازد: «ریتم» را که بر اساس اعجاز تنبکنوازی حسین تهرانی ساخته شده ببینید. «ریتم» یکی از نخستین جوایز بینالمللی سینمای مستند ایران را به ارمغان آورد و از سوی سازمان یونسکو برای آموزش ریتم به دانشآموزان آسیایی برگزیده شد.
در اوایل دههی چهل که به ایران بازگشت مسئولان ادارهی «هنرهای زیبا» هنوز دل در گرو فیلمهای آموزشی ساده و کارمندی مستندسازان دانشآموختهی دانشگاه سیراکیوز داشتند. طیاب با آموزش و بیان شفاف مخالف نبود؛ فقدان زیباییشناسی و بیان سینمایی را خوش نداشت. مجموعهی فیلمهایی را که در قالب تکبناها: چهلستون، عالی قاپو، هشت بهشت، مسجد شیخ لطفالله، و دورههای معماری: سلجوقی، ایلخانی، تیموری، و صفوی ساخت تا همین امروز هم مرجع دانشجویان معماری است. نگرشی سطحی و بیدقت، این فیلمها را سریدوزی! و فاقد خلاقیت میداند چون از قالبی یکسان پیروی کردهاند. گویا فقط در این ملک اهورایی است که خلاقیت منوط به وجود تفاوت در هر اثر هنرمند با ساختههای پیشیناش است. با چنین نگاه بیپایهای، یاساجیرو اوزو را هم که اغلب فیلمهایش مضامین و میزانسنها و بازیگران مشابه دارد باید فاقد خلاقیت! دانست. طیاب با این آثار سعی داشت سنتی برای ثبت معماری ایران پدید آورد و سنت با تکرار رخ میدهد نه قاعدهشکنی. و البته در همینها هم یکسان عمل نکرد: در تکبناها گفتار متن فقط روی نقشههای گرافیکی، و نه تصاویر بناها، شنیده میشود، و در مجموعهها در طول کار حضور دارد. و البته در هر دو دسته، گفتار کمگوی و گزیدهگوی است، و سرراست و به دور از لفاظیهای شبه شاعرانه مرسوم در سینمای مستند ایران.
باند صوتی فیلمهایی که پیش از انقلاب ساخت به صدای اسدالله پیمان و منوچهر انور و موسیقیهای لوریس چکناواریان مزین بود، و فیلمهای سه دهه اخیرش را با صدای ابوالحسن تهامی و اسماعیل میرفخرایی و موسیقیهای احمد پژمان آراست. اما در مستند «مسجد جامع اصفهان» همهی اینها را کنار گذاشت و فیلمی ساخت بدون گفتار و با موسیقی پرویز منصوری.
طیاب در فیلمهای معمارانهاش هم احترام معماری را نگاه میداشت هم حرمت سینما را. پلانهایی که از سرازیرترین (low angle) زاویهی ممکن به نقوش باشکوه کاخها و مساجد ایران مینگریستند گاه آنقدر تجریدی میشدند که تداعیگر رفتار دوربین آوانگاردهای دههی بیست میلادی با واقعیت بیرونی بودند، اما بناها را از ریخت نمیانداختند و دفرمه نمیکردند. او از لنزها هم همین طور استفاده میکرد تا بینندهی پردهی دوبعدی سینما، همان نسبت واقعی سهبعدی هر فضا را درک کند. برای فهم این شناخت عمیق طیاب از این دو هنر، رویکرد او را مقایسه کنید با مجموعه کلیپهای پرخرج حمید مجتهدی با نام «ایران»، که عنوان مستند را یدک میکشند و با اغراق مبتذل در حرکات دوربین و لنز واید، چیزی تحویل «بینندگان عزیز سیما» میدهند که نه فیلم است و نه معماری. طیاب در نورپردازی این فیلمها هم به واقعیت نوری محیط وفادار بود و دنبال رقص نورهای کابارهای، که در برخی مستندهای سالهای اخیر میبینیم، نبود.
در سالهای بعد از انقلاب فحاشی به پهلبد، وزیر فرهنگ و هنر حکومت شاه، رسمی رایج و مایهی تقرب گوینده نزد گروهی بود که روشنفکر نامیده میشوند. طیاب، همچون یار دیرینهاش خسرو سینایی، از این رسم پیروی نکرد و واقعیت را دربارهی آن وزیر و وزارتخانهاش گفت؛ نه کم و نه زیاد.
وی به جز یک بار، در فیلم کوتاه «سوزنبان»، تسلیم وسوسهی فیلم داستانی نشد و با چاپ چهار کتاب عکس و تحقیق از چهار پروژهی اقلیمنگارانهی متأخرش، سنت دیگری را پایهگذاری کرد: سنت ثبت همزمان یک پدیدهی فرهنگی بر تصویر و در کتاب.
استاد منوچهر طیاب در شهریور این سال شوم ما را ترک کرد، اما با فیلمهایش ایران را برایمان باقی گذاشت.
یادش مانا و ماندگار.
توي چادري که از گرما تب کرده بود، عهد کرديم که تا قيام قيامت يکديگر…
ریحانه روز دوشنبه در میدان هوایی کابل در خیل جمعیت وحشتزدهای که به دنبال هواپیماهای…
زن انگشتش را میگذارد روی کلید آسانسور تا مرد به حوصله یکییکی کیسهها را بیاورد…
این روزها تصاویری از اثر «نمیتوانی به خودت کمک کنی» از دو هنرمند چینی به…