فال قفسه‌ی کتاب

یک. مبارکا، شما همه‌ی کتاب‌هایتان را خوانده‌اید. این کپه آن‌قدر کوچک است که نیازی به مرتب کردن هم ندارد. چیدمان این کتاب‌ها نشان می‌دهد که شما اهل کتاب هستید و اینها را هم خوانده‌اید و حواستان بوده که چه چیزی می‌خوانید. این کپه از آن کپه‌هایی نیست که طرف نمی‌داند کدام یکی را خوانده و همانی که خوانده به‌کل فراموش کرده. البته آنهایی که زیاد کتاب نمی‌خوانند یا اصلاً نمی‌خوانند فکر می‌کنند همه‌ی کتاب‌خوان‌ها مثل شما هستند، اما این‌طور نیست شما یک اقلیت خاموش در میان کتاب‌خوان‌ها هستید، زیاد درباره‌ی کتاب‌هایی که می‌خوانید حرف نمی‌زنید، دقیق و آگاهانه انتخاب می‌کنید و البته موقع کتاب خواندن هیجان‌زده نمی‌شوید. روی کلمه‌ها دقت می‌کنید و می‌توانید اسم تمام کتاب‌هایی را که خوانده‌اید نام ببرید.

دو. بیچاره و حریص هستید، البته که نیتتان خیر است. شما این پشته‌ی کتاب را با نیت خیر مهیا کرده‌اید، وقتی داشتید کتاب‌ها را روی هم می‌چیدید، حواستان بود که آنهایی که قرار است زودتر بخوانید بالای پشته بگذارید. اما وقتی پایتان را توی کتابفروشی می‌گذارید عنان اختیار از کف می‌دهید، اصلاً انگار فکرتان و قدرت تصمیم‌گیری‌تان یک‌سره از بین می‌رود. اما بدانید این پشته همین‌جور روزبه‌روز بزرگ‌تر می‌شود، شما گرفتار شهوت خرید شده‌اید و همین حالا هم در اکثریت کتاب‌بازان کتاب‌نخوان رتبه‌ی بالایی دارید. سرنوشت تلخی در انتظارتان است. به این ترتیب به‌زودی فکر می‌کنید خوب دِین فرهنگی زندگی روزمره‌تان را ادا کرده‌اید و همان مقدار کمی هم که کتاب می‌خواندید از دست می‌رود.

سه. روزی روزگاری در سرزمینی دور (یا شاید همین خانه‌ای که حالا شما در آن زندگی می‌کنید) آدم‌هایی بودند که خیال می‌کردند باید هر کتابی که خریده‌اند چند بار و چند بار بخوانند یا حتی اگر نخوانده‌اند آن‌قدر نگهش دارند که بالاخره آن روز موعود فرا برسد. البته درنهایت به این نتیجه رسیدند که این کتاب‌ها را هرگز نمی‌خوانند، اما وقتی کتابخانه‌ی تخصصی و بزرگی هم در کار نبود و چنین چیزی نداشتند، باز هم دل از کتاب‌های نخوانده نکندند و نگه‌شان داشتند. بنابراین کتاب خریدن و نگه داشتن از یک‌جایی به بعد بدل به بخشی از تزئینات و دکوراسیون خانه‌شان شد. خیلی زود برای زیبا کردن شومینه‌ی خالی خانه هم از کتاب‌هایشان استفاده کردند و لحظه‌ی افول یک کتاب‌خوان آن وقتی است که هنگام چیدن کتاب‌ها برای زیبایی بیشتر منزلش به ترکیب رنگ‌ها و همخوانی قطرها توجه کند. خوب او موفق شده و حالا ستون‌های زیبایی از کتابخانه‌اش را آراسته و حتی می‌تواند روی این دکوراسیون قشنگ گلدان‌ هم بگذارد. اگر به همین روند ادامه بدهد خانه‌اش هر روز قشنگ‌تر می‌شود. واقعاً که بخت یارتان باشد.

چهار. شما در قله‌های واقع‌گرایی و روراستی با خودتان هستید، تسلیم واقعیت شده‌اید. خیال خودتان را راحت کرده‌اید. این کتاب‌ها را هرگز نمی‌خوانید، به کسی هم نمی‌بخشید. حجم این پشته‌ها و کپه‌های کتاب به جایی رسیده که باید فکری به حالشان می‌کردید. خب حالا شما در عالم واقع‌گرایی از این کتاب‌ها به‌جای پایه‌ی میز و چراغ و حتی کاغذ دیواری منزلتان استفاده کنید. به‌هرحال دیگر تا کجا یک خانه جا دارد که تویش کتاب تلنبار بکنند، البته شما تنها هم نیستید. سری به صفحات اجتماعی مثل پینترست بزنید، کتابدارهای زیادی مثل شما هستند که ایده‌های خلاقانه‌ای برای کاربردی کردن کتاب‌های قطور و استفاده‌های سودمند از این کتاب‌ها در منزل دارند. این کتاب‌ها هم بالاخره اگر کاربردی پیدا کنند بهتر است.

پویا محمدی

Share
Published by
پویا محمدی

Recent Posts

سیمای ناهنجار مرگ

آمارها و مراکز مربوط به ثبت آمار خودکشی متعدد و پراکنده است و به نظر…

2 سال ago

همه‌ی‌بمب‌های‌جهان‌درافغانستان‌منفجرمی‌شود

توي چادري که از گرما تب کرده بود، عهد کرديم که تا قيام قيامت يکديگر…

2 سال ago

دو سیب در تشویش

ریحانه روز دوشنبه در میدان هوایی کابل در خیل جمعیت وحشت‌زده‌ای که به دنبال هواپیماهای…

2 سال ago

آتش در کمان زاگرس

«من لحظه‌ی افتادنش را به چشم دیدم. پاییز بود. چهار روز بود که توی کوه…

2 سال ago

اگر بابک بود

زن انگشتش را می‌گذارد روی کلید آسانسور تا مرد به حوصله یکی‌یکی کیسه‌ها را بیاورد…

2 سال ago

دنیای شگفت‌انگیز نو

این روزها تصاویری از اثر «نمی‌توانی به خودت کمک‌ کنی» از دو هنرمند چینی به…

2 سال ago