متشکرم خانم شرمن*

تصاویر مرد نیمه‌برهنه با خنجری در دست و لنگی قرمزرنگ بر چهره، در ابعاد بسیار بزرگ، نمای ساختمان کهنه‌ی چندطبقه‌ی خیابان سنایی را پوشانده. خانم همسایه خوش ندارد چشم دختر کوچکش به خنجر برهنه و مرد چهره‌پوشانده بیفتد. پای پلیس وسط می‌آید و عکس چهار پنج‌متری صادق تیرافکن از مجموعه‌ی «مرد ایرانی»، از ساختمانی که قرار است موزه‌گالری تیرافکن در آن راه بیفتد، پایین آورده می‌شود.

مجموعه‌ای از فتوکلاژهای دیده‌نشده‌ی صادق تیرافکن که به همت برادرش، قاسم تیرافکن، به نمایش درآمد، بهانه‌ی خوبی است برای نگاه دوباره به آثار هنرمندی که تا اواخر عمر کوتاهش، پیوسته به ایده‌های جدید و کارهای بیشتر می‌اندیشید. این مجموعه انتخاب خود هنرمند برای نمایش نیست، اما دست‌کم می‌شود مسیر علاقمندی یا روند تجربه‌گری‌های او را در عرصه‌ی فتوکلاژ و آن‌طور که خود می‌گفت دخل و تصرف در عکس به تماشا نشست؛ روندی که از کلاژهای دستی عکس‌هایش (پرتره‌ها یا سلف‌پرتره‌ها) و تلفیق آنها با موتیف‌ها و نقوش برگرفته از سنت ایرانی تا فتوکلاژهای دیجیتالی‌اش را در بر می‌گیرد. بیراه نیست که تأثیر کلاژهای دستی هنرمندی چون پروانه اعتمادی را در این آثار ردیابی کنیم، چراکه تیرافکن دوستی نزدیکی با این هنرمند داشت. اعتمادی دنیای امروز را در گفت‌وگویی این‌گونه تعریف می‌کند: «دنیایی که مدام در قطع و اتصال با دنیای قدیم است و کلاژ می‌سازد.» چنین تعریفی با آثار تیرافکن نیز جور است؛ تکه‌تکه‌هایی از فرهنگ، ملیت، مذهب، آیین و جنسیت که در آثار مختلف او به فراخور حال با عنصر انسانی پیوند می‌خورد. گاه، انبوه انسان‌ها هستند که با بافته‌هایی از نخ‌های رنگارنگ توأم می‌شوند یا نقوش فرش‌های ایرانی جمعیت انسانی را هم‌چون تار و پود بافته‌ای درهم می‌تنند و گاه یک انسان (پرتره‌ی خود هنرمند یا دیگری) است که با عناصری دیگر در هم می‌آمیزد تا پاسخی به دغدغه‌های او باشد. نکته‌ای که بعد از مرور همه‌ی آثار تیرافکن، و به‌خصوص آثار به نمایش درنیامده‌اش، به ذهن می‌رسد این است که از نگاه او عناصر مورداستفاده‌اش (اعم از عکس‌ها و موتیف‌ها) ظرفیت استفاده‌ی چندباره دارند. او عکس بدن نیمه‌برهنه‌ی مرد را در مجموعه‌ی «منحنی‌های بدن» بارها استفاده می‌کند و هر بار آن را با گروهی از نقش‌مایه‌ها یا حروف فارسی یا مهرها کلاژ می‌کند. (به‌نظر می‌رسد تعداد زیادی از این گروه عکس‌کولاژها به نمایش درنیامده.) همین‌طور نقش‌مایه‌های مورداستفاده‌اش نیز در بسیاری از کارهای مجموعه‌های متفاوتش تکرار می‌شود. حتی عکس‌هایی که سال‌های پیش در پروژه‌ای استفاده کرده بود دوباره به آثار تازه‌ترش برمی‌گردند. از این کار ابایی ندارد. از عکس‌های یادگاری دوره‌ی جنگ و جبهه گرفته که هم‌چنان تازه‌ هستند، و قابلیت بارها استفاده شدن دارند، تا پرتره‌های تازه‌تر استودیویی یا سلف‌پرتره‌هایش. آیا از دید تیرافکن قابلیت این عناصر نامحدود است؟ این عناصر برایش هیچ‌گاه قدیمی و مستعمل نمی‌شوند؟ یا این عناصر، در تحلیلی ساده‌تر، بهانه‌ها و ابزاری لازم برای بیان مفهوم هستند و نیازی به تغییرشان نیست؟ به نظر می‌رسد ذهنیت هنرمند درباره‌ی اشیا و عناصر استفاده‌شده نیز همچون هر چیز دیگری است که به گذشته تعلق دارد؛ گذشته‌ای که از بین نمی‌رود و می‌توان هر لحظه از آن بهره برد و تازه و تازه‌ترش کرد. تیرافکن در بسیاری آثارش به درهم‌تنیدگی امروز و گذشته می‌پردازد. انسان امروزی را به قرن‌های پیش می‌برد (مجموعه‌ی «نجواهای شرق») یا به چندین سال قبل («زورخانه») و از این راه، تفاوت‌های فرهنگی یا واکنش انسان امروز را از چنین مواجهه‌ای به پرسش می‌گیرد. زنان و مردانی در پوشش امروزی در زمینه‌ی مینیاتورهای قرون گذشته ایستاده‌اند، آدم‌هایی وصله‌ی ناجورند. این ناهمخوانی پوشش آدم‌ها و زمینه، این نامتجانس بودن سلیقه‌ی دو زمان متفاوت، فاصله‌ی فرهنگی موجود بین آدم‌های امروز و دیروز را پررنگ‌تر نشانمان می‌دهد. مردانی که لُنگ بسته‌اند و کباده بر سر می‌کشند فرسنگ‌ها از مدل واقعی‌شان در سال‌های دور فاصله دارند. تیرافکن آنها را به زیر نور مصنوعی آورده و زیر لنگ‌ها شلوار سفید پایشان کرده، چون «این مردان» «آن مردان» نیستند. چیزی که در تمام یا دست‌کم بیشتر پرتره‌ها و سلف‌پرتره‌های تیرافکن دیده می‌شود، نگاه مستقیم آنها به دوربین است. همین، دقیقاً جایی است که برای بیننده آشکار می‌کند به‌رغم حال‌وهوای تئاتریکال آثار، قرار نیست چیزی غیرواقعی به او داده شود. بیننده با دیدن آن نگاه خیره، فوراً خود را در زمان حال می‌یابد. شاید هنرمند با این نگاه‌های بی‌روح خیره می‌خواسته آنها را از هر حس‌وحالی خالی کند. از طرفی، خودش هم در گفت‌وگویی اشاره می‌کند که «این ناظری است که در همه‌جا در حال شهادت دادن است… شاهدی است مستأصل و بلاتکلیف که بر آنچه رخ می‌دهد تأثیری ندارد جز نگاه کردن… مونولوگ این چشم‌ها در عین انفعال بیان تلخی است از آن چیزی که بر ما گذشته است».

Tirafkan

او در آثارش، به‌کرات از عناصری استفاده می‌کند که در زمان خود، انتقادها برانگیختند. «لُنگ» به نشانه‌ی مردانگی و همین‌طور «خنجر». «جنسیت» یکی دیگر از کلیدواژه‌ها برای شناخت آثار اوست و در مجموعه‌های متعدد دستمایه می‌شود و اغلب مایه‌های اروتیک می‌یابد. «زیبایی» در ترکیب‌بندی و فرم در آثارش اهمیت ویژه‌ای دارد. ازاین‌رو به‌هیچ‌وجه نمی‌توان او را با هنرمندان مفهوم‌گرای سنتی همگرا دید. این مسأله در چیدمان‌ها و نیز در کولاژهایش به‌وضوح دیده می‌شود.

در چیدمانی، حجله‌های آشنای درگذشتگان را با ظاهری متفاوت بازسازی می‌کند و با تکه‌پارچه‌های رنگارنگ آشنا در آیین‌های مذهبی می‌پوشاند، همراه با عکسی از آدمی که اتفاقاً نمرده است. می‌گوید: «هدف من نمایش این نکته است که همه‌ی انسان‌ها بدون توجه به جنسیت، فرهنگ و مذهب، در درون خود درجست‌وجوی آرامش و قدسیت هستند.»

 

* آشنایی با آثار سیندی شرمن، در دوران دانشجویی، تیرافکن را در ادامه‌ی مسیر حرفه‌ای‌اش استوار کرد، وگرنه آن‌طور که خود می‌گوید پرونده‌ی عکاسی تا ابد برایش بسته می‌شد.

Tirafkan-2

یک پاسخ ثبت کنید

Your email address will not be published.

مطلب قبلی

سربازهای داوطلب، همراه معلم

مطلب بعدی

قشنگی‌اش به همین است

0 0تومان