Categories: فرهنگ و هنر

مرد تنهای بی‌خیال

آخرین آلبوم شخصی مارک نافلر، نوازنده‌ی گیتار و خواننده‌ی شصت‌پنج‌ساله‌ی بریتانیایی، به نام «پیگیر» (Tracker) شانزدهم مارس ۲۰۱۵ منتشر شد. این آلبوم هشتمین آلبوم شخصی مارک نافلر است و با احتساب آلبوم‌های استودیویی‌اش با گروه دایراِستریت، آلبوم‌های مشترکش با دیگر هنرمندان، و موسیقی‌هایی که برای فیلم‌ها ساخته بیست‌وهفتمین آلبوم او می‌شود. برای معرفی آلبوم جدیدش از ماه مه تورکنسرتی را در اروپا و امریکای شمالی آغاز خواهد کرد که تا اکتبر ادامه خواهد داشت؛ مبدأ دوبلین است و تعداد کل اجراها هم هشتادوپنج. آلبوم شامل یازده قطعه است، اما بسته‌ی دولوکس آن سی‌دی دومی هم دارد با شش قطعه‌ی اضافی و یک دی‌وی‌دی مصاحبه‌ی ویدیویی با مارک نافلر که در آن درباره‌ی بعضی قطعه‌های آلبوم صحبت کرده. دیگر ترفند جالب بازاریابی اثر این‌که در آلبوم‌هایی که در دو فروشگاه خاص زنجیره‌ای در آلمان به‌فروش می‌رسد یک قطعه‌ی اضافه‌ی دیگر هم هست.

 

این آلبوم نیز هم‌چون دیگر آلبوم‌های اخیر شخصی نافلر حال‌وهوایی آرام دارد و دیگر خبری از آن نافلر پرانرژی دایراِستریت نیست. اکثر قطعه‌های این آلبوم تمپو‌هایی آهسته و ترانه‌هایی درباره‌ی مسائل روزمره یا خاطرات گذشته دارد، قطعه‌هایی با فضاهایی نوستالژیک و احساسی که در بعضی‌شان تکنوازی‌های لطیف ساکسفون نوستالژی را تشدید هم می‌کند. در این آلبوم نیز نافلر با استفاده از تم‌های فولک سِلتی (فولک ایرلندی و اسکاتلندی)، کانتری، و بلوز فضای منحصربه‌فرد فولک‌راک خود را ساخته و در خیلی از قطعه‌ها هم حضور ویولن فولک (فیدل)، فلوت چوبی و بانجو به ساختن فضای سلتی کمک رسانده. ریتم‌های گیتار آکوستیک، تکنوازی‌های مختصر گیتار الکتریک، و صدای بی‌تفاوت و سرد نافلر هم‌چون امضایی در جای‌جای غالب قطعه‌ها شنیدنی است.

قطعه‌ی آغارین این آلبوم، Laughs and Jokes که درباره‌ی شروشور دوران خوش جوانی است، با پس‌زمینه‌ای از آغاز قطعه‌ی جَز مشهور Take Five اثر دیو بروبک آغاز می‌شود و سپس به تم فولک سلتی تغییرجهت می‌دهد و در پایان دوباره به Take Five برمی‌گردد. با این‌که ترانه‌ای نوستالژیک است در آن یادآوری می‌کند که دوران جوانی‌اش را فراموش نکرده. Broken Bones نیز از قطعه‌های درخشان این آلبوم است و نشان از همان حس جوانی گمشده در نافلر دارد. این قطعه که تمپو بالایی دارد زبان حال یک بوکسور است و با طنز ظریفی آغاز می‌شود: «اون مردی دوست داره که دماغش شکسته باشه، انگار بختم گفته…» او روی رینگ می‌رود و استخوان‌هایش خرد و خاکشیر می‌شود و از «اون» می‌خواهد که نعش درب‌وداغانش را به خانه ببرد. این قطعه از جمله معدود قطعات دایراِستریتی این آلبوم است.

اما شاید دایراِستریتی‌ترین قطعه‌ی این آلبوم با آن صدای جادویی گیتار نافلر Beryl باشد که درباره‌ی بریل بِین‌بریج، نویسنده‌ی لیورپولی داستان‌های روان‌شناختی، است. بریل بین‌بریج نویسنده‌ای سرشناس از طبقه‌ی کارگر بود که تحصیلات عالیه نکرد و میان طبقه‌ی کارگر خوانندگان زیادی داشت. او در طول فعالیتش پنج بار نامزد جایزه‌ی بوکر شد اما هیچ‌وقت آن را نبرد، تا این‌که در ۲۰۱۱، یک سال پس از مرگش در هفتادوهفت‌سالگی، جایزه‌ی افتخاری بوکر را بهش دادند. نافلر در این آهنگ اشاره‌ای طعنه‌آمیز به این ماجرا دارد: «وقتی مدال بوکرش رو گرفت، دیگه تو قبرش خوابیده بود. دیگه خیلی دیر شده. دیگه خیلی دیر شده.»

نافلر در در چندین قطعه‌ی این آلبوم از صدای روث مودی، خواننده‌ی فولک استرالیایی، هم به‌سان هم‌آواز خودش (بک‌وکال) استفاده کرده. این‌که مارک نافلر به‌جای دور هم جمع کردن گروه دایرِاستریت یا گروهی شبیه آن و اجرای ترانه‌های پرطرفدار قدیمی و ترانه‌های جدید شبیه به آن‌ها سعی می‌کند راه شخصی خودش را برود و آلبومی بدیع با صداها و تم‌های مختلف عرضه کند، شاید طرفداران دایراستریتی‌اش را کمی ناامید کند اما انگار او ترجیح می‌دهد خودِ هرچند ملال‌آور امروزش باشد تا کسی که تنها چهره‌ای ساختگی از گذشته‌ای را که دیگر وجود ندارد بازسازی می‌کند. به‌خلاف بیشتر ستاره‌های هم‌دوره‌اش، که اغلب کماکان دارند قطعه‌های مشهور قدیمی‌شان را اجرا می‌کنند، مرد پابه‌سن‌گذاشته‌ی نسبتا‌ً محافظه‌کاری است که در بیست سال اخیر تقریباً هر دو سه سال یک آلبوم جدید منتشر کرده و در اکثر آن‌ها هم نوازنده‌ها نوآمده‌هایی هستند که فقط در چند قطعه حاضرند. شاید مرد تنهایی باشد اما بی‌خیال دارد هم‌چنان با جدیت به راهش ادامه می‌دهد، هرچند ملال‌آور، نوستالژیک، یا احساسی.

پویا محمدی

Share
Published by
پویا محمدی

Recent Posts

سیمای ناهنجار مرگ

آمارها و مراکز مربوط به ثبت آمار خودکشی متعدد و پراکنده است و به نظر…

2 سال ago

همه‌ی‌بمب‌های‌جهان‌درافغانستان‌منفجرمی‌شود

توي چادري که از گرما تب کرده بود، عهد کرديم که تا قيام قيامت يکديگر…

2 سال ago

دو سیب در تشویش

ریحانه روز دوشنبه در میدان هوایی کابل در خیل جمعیت وحشت‌زده‌ای که به دنبال هواپیماهای…

2 سال ago

آتش در کمان زاگرس

«من لحظه‌ی افتادنش را به چشم دیدم. پاییز بود. چهار روز بود که توی کوه…

2 سال ago

اگر بابک بود

زن انگشتش را می‌گذارد روی کلید آسانسور تا مرد به حوصله یکی‌یکی کیسه‌ها را بیاورد…

2 سال ago

دنیای شگفت‌انگیز نو

این روزها تصاویری از اثر «نمی‌توانی به خودت کمک‌ کنی» از دو هنرمند چینی به…

2 سال ago