مکثی در اتاق مارسل پروست

سلست آلباره، خویشاوند و پرستار مارسل پروست، درباره‌اش نوشته است: «هرگز ندیدم حتی یک یادداشت دوخطی را ایستاده یا پشت میز بنویسد.»

آن‌طور که از یادداشت‌های برمی‌آید، پروست در بهترین احوال خود، که مشغول خلق ادبی بود، تمام روزش را در این اتاق گذراند، اتاقی که از چندی پیش نعل‌به‌نعل در موزه‌ی کارناواله‌ی پاریس بازسازی شده است و تماشاگران بسیاری را به خود جلب می‌کند.

این اتاقی است که خانم سلست هم در دست‌نوشته‌هایش با جزئیات از آن یاد کرده است، اتاقی که دیوارهایش را با دو لایه چوب‌پنبه عایق‌بندی کرده‌اند. پروست که مبتلا به گونه‌ای از آسم شدید بود، برای مقابله با حمله‌های آسم، ترجیح می‌داد در این اتاق محبوس بماند و شاید همین بیماری و یک‌‌جور ترس و درون‌گرایی بود که دست‌به‌دست هم دادند و سبب شدند یکی از ماندگارترین رمان‌های طولانی تاریخ در سفرهای ذهنی نویسنده‌اش شکل گرفت.

او رمان سه‌هزارودویست‌صفحه‌ای‌اش را در حالتی نیمه‌نشسته و با بالش‌هایی که پشت سرش می‌گذاشت نوشته است، حالتی معلق میان خوابیدن و نشستن و زانوهایش میزی بودند برای خلق «در جست‌وجوی زمان ازدست‌رفته». در چند سال اخیر به‌واسطه‌ی حراج یادداشت‌های شخصی مارسل پروست از سوی خانواده‌اش و انتشار یادداشت‌های سلست آلباره و از آن مهم‌تر رمان تصویری که استانیسلاس برزه و استفن اوئه براساس «در جست‌وجوی زمان ازدست‌رفته» منتشر کرده‌اند، نام پروست دوباره سر زبان‌ها افتاده است. به مناسبت صدسالگی رمان «در جست‌وجوی زمان ازدست‌رفته» موزه‌ی کارناواله با کمک پنجاه پروست‌شناس این اتاق را بازسازی کرد: اتاقی تاریک با چراغی رومیزی که نورش به سمت تخت‌خواب مایل است، تخته‌ای که پروست زیر کاغذهایش می‌گذاشت، نقاشی‌ای از پدر نویسنده و کتابخانه‌ای کوچک همه‌ی آن چیزی است که پروست با آنها زیست می‌کرد.

بازسازی این اتاق را بسیاری مرهون لب به سخن گشودن سلست آلباره می‌دانند، او نیم‌قرن در برابر درخواست بازگو کردن خاطرات همراهی‌اش با پروست در آن اتاق کوچک و بی‌چیز مقاومت کرد و در نهایت در هشتادودوسالگی و کمی پیش از مرگ راضی شد تا با ژرژ بلمون، محقق و نویسنده، سه روز تمام حرف بزند و از ویژگی‌های شخصی مارسل پروست بگوید.

پروست نویسنده‌ی چهل‌ودوساله‌‌ی منزوی و بیماری بود که روزگاری جلد اول کتابش با وساطت آندره ژید در ۱۷۵۰ نسخه منتشر شد. بعدها خانواده‌ی او و نوادگان برادرش دست‌نوشته‌هایش را به حراج گذاشتند و تنها شانزده مطلع مختلف برای جلد اول «در جست‌وجوی زمان ازدست‌رفته» در اختیار علاقه‌مندان پروست قرار گرفت.

وسواس ناشی از انزوا و بیماری و بیماری آسم قدرت جسمی پروست را به‌شدت از بین برده بود، اما پروست به‌نظر در عین نفرت از بیماری با آن انس هم گرفته بود. بیماری جسمش را ویران و ذهنش را صیقل داده بود، او سه‌ سال به‌ندرت از این اتاق بیرون رفت و به سلست می‌گفت شاید پاداش این همه رنج و ماندن در این تاریکخانه همین است که می‌توانم بنویسم. او در دنیا و زمان وارونه‌ای می‌زیست، روز برایش از ساعت چهار عصر آغاز می‌شد و تا پاسی از نیمه‌شب در همان حالت معلق میان خواب و بیداری می‌نوشت.

حالا این اتاق کوچک بازسازی‌شده با پرده‌های کشیده‌شده‌ی آبی و لامپی که نوری سبز در اتاق می‌تاباند و تختی باریک که پروست از کودکی با همان زیست و روی آن چشم‌هایش را بست در فضایی خالی از غبار بسیاری از گردشگران را متعجب می‌کند. اتاق پروست در موزه‌ی کارناواله یا همان موزه‌ی تاریخ شهر در مقایسه با اتاق‌های نویسندگان دیگر شبیه دیری است که در آن «در جست‌وجوی زمان ازدست‌رفته» به نویسنده‌اش نازل شده است.

پویا محمدی

Share
Published by
پویا محمدی

Recent Posts

سیمای ناهنجار مرگ

آمارها و مراکز مربوط به ثبت آمار خودکشی متعدد و پراکنده است و به نظر…

2 سال ago

همه‌ی‌بمب‌های‌جهان‌درافغانستان‌منفجرمی‌شود

توي چادري که از گرما تب کرده بود، عهد کرديم که تا قيام قيامت يکديگر…

2 سال ago

دو سیب در تشویش

ریحانه روز دوشنبه در میدان هوایی کابل در خیل جمعیت وحشت‌زده‌ای که به دنبال هواپیماهای…

2 سال ago

آتش در کمان زاگرس

«من لحظه‌ی افتادنش را به چشم دیدم. پاییز بود. چهار روز بود که توی کوه…

2 سال ago

اگر بابک بود

زن انگشتش را می‌گذارد روی کلید آسانسور تا مرد به حوصله یکی‌یکی کیسه‌ها را بیاورد…

2 سال ago

دنیای شگفت‌انگیز نو

این روزها تصاویری از اثر «نمی‌توانی به خودت کمک‌ کنی» از دو هنرمند چینی به…

2 سال ago