اواخر مارس ۱۹۶۴، استنلی کوبریک تقریباً دو ماه بعد از اکران آخرین فیلمش، «دکتر استرنج‌لاو»، کم‌کم داشت آماده‌ی تمرکز روی پروژه‌ی بعدی‌اش می‌شد. در نامه‌ای درخواست همکاری برای «یک فیلمِ به قول معروف “واقعاً خوب” علمی‌تخیلی» فرستاد به آرتور سی. کلارک، نویسنده‌ای که آن‌زمان با رمان‌هایی مثل «پایان کودکی» (۱۹۵۳) و «شهر و ستاره‌ها» (۱۹۵۶) شهرتش را به‌سان نویسنده‌ای باهوش در ژانر علمی‌تخیلی تثبیت کرده بود؛ همان‌طور که کوبریک در نامه‌اش اذعان می‌کند چند وقتی بوده که طرفدار پروپاقرص رمان‌های او شده.
جواب فوری کلارک به تاریخ هشتم آوریل هم مشتاقانه است و حکایت از تحسینی متقابل دارد. کلارک در جواب نامه نوشت: «به سهم خودم، برای دیدن “دکتر استرنج‌لاو” لحظه‌شماری می‌کنم؛ “لولیتا” یکی از معدود فیلم‌هایی است که دوبار دیده‌ام، بار اول برای لذت بردن و بار دوم برای اینکه ببینم چطور ساخته شده.»
نامه‌نگاری‌های بین خانه‌ی کلارک در سیلان (سریلانکای کنونی) و دفتر کوبریک در نیویورک چند هفته بعد در ۲۲ آوریل و در هتل پلازای نیویورک به دیدار و همکاری منجر شد. این نامه‌ی کوبریک است:
آقای کلارک عزیز
تصادف خیلی جالبی است که دوست مشترکمان کاراس، وقتی داشتیم راجع‌به تلسکوپ‌های کیواستار حرف می‌زدیم، اسم شما را آورد. مدتی هست یکی از طرفداران پروپاقرص کتاب‌های شما شده‌ام و همیشه می‌خواستم امکان کار کردن روی یک فیلمِ به قول معروف «واقعاً خوب» علمی‌تخیلی را با شما در میان بگذارم.
علاقه‌ی اصلی من، طبیعتاً با فرض کاراکتر و خط داستانی عالی، مشخصاً به این سه حوزه است:
راجر به من گفته خیال دارید این تابستان به نیویورک بیایید. برنامه‌ی سفت‌وسختی دارید؟ اگر نه، می‌شود لطفاً زودتر تشریف بیاورید تا ملاقاتی داشته باشیم با این هدف که ببینیم ایده‌ای هست یا از کار درمی‌آید که به‌اندازه‌ی کافی هر دو ما را برای همکاری روی یک فیلمنامه سر ذوق بیاورد.
در صورتی که این اتفاق مبارک بیفتد، اطمینان دارم توافقات بعدی برای خدماتتان با مدیر برنامه‌هایتان امکان‌پذیر است.
دست بر قضا، «اسکای اند تلسکوپ» تبلیغِ چند دوربین را می‌کند. چون کیواستار برای دوربین‌های پرتابل کوچک است، اگر آدم جا برای یک دوربین سایز متوسط با پایه‌اش، مثلاً اندازه‌ی سه‌پایه‌ی دوربین فیلمبرداری، داشته باشد، مدل خاصی از یک سری هست که چیز دیگری نخواهد؟
با احترام فراوان
استنلی کوبریک
توي چادري که از گرما تب کرده بود، عهد کرديم که تا قيام قيامت يکديگر…
ریحانه روز دوشنبه در میدان هوایی کابل در خیل جمعیت وحشت‌زده‌ای که به دنبال هواپیماهای…
زن انگشتش را می‌گذارد روی کلید آسانسور تا مرد به حوصله یکی‌یکی کیسه‌ها را بیاورد…
این روزها تصاویری از اثر «نمی‌توانی به خودت کمک کنی» از دو هنرمند چینی به…