هرگز رژیم نگیرید

شبکه آفتاب: دو ماه وقت داریم. دو ماه وقت برای اینکه چند کیلو اضافه وزنمان را سریع و ضربتی کاهش دهیم تا در دید و بازدیدهای عید و عکس‌های تحویل سال بهتر از همیشه به‌نظر بیاییم. تصمیم داریم از همین امروز حسابی ورزش کنیم و یک رژیم چربی‌سوز جدید بگیریم. رژیمی که درصد موفقیت آن از همه‌ی رژیم‌هایی که تا به حال گرفته‌ایم بیشتر است. همین امروز شروع می‌کنیم. این دیگر آخرین باری است که رژیم می‌گیریم چون این بار حتماً موفق می‌شویم؛ این بار با هربار فرق می‌کند.

اما هنوز یک هفته نگذشته که استرس کارهای شب عید و مشغله‌ی زیاد آخر سال و قند خونی که از همیشه پایین‌تر است ما را به نقطه‌ی شکست می‌رساند. سر راه خانه به شیرینی‌فروشی می‌رویم و خوشمزه‌ترین و پرخامه‌ترین شیرینی ویترین را می‌خریم تا با یک لیوان چای داغ نوش جان کنیم و همه‌ی تنش‌ها و مشکلات را به دست فراموشی بسپاریم.

رازی که به شما نمی‌گویند

بگذارید یک راز ساده اما مهم را با شما در میان بگذارم: همه‌ی رژیم‌ها بی‌فایده هستند. ممکن است پذیرش این مسئله خیلی سخت باشد و نتوانید آن را هضم کنید اما یکی از مهم‌ترین دلایل ناباوری شما تبلیغات است؛ اینکه هر روز در مجلات و تلویزیون جدیدترین رژیم یا موفق‌ترین محصول کاهش وزن معرفی می‌شود و عکس آدم‌های خوش‌اندام و شادی را می‌بینید که با استفاده از آنها همه‌ اضافه‌وزنشان را به‌سادگی و با سرعت باورنکردنی کاهش داده‌اند. من درک می‌کنم که این تبلیغات برای شما که می‌خواهید تا تعطیلات سال نو پنج کیلویی از وزنتان کم کنید خیلی وسوسه‌کننده است اما یک‌بار دیگر تکرار می‌کنم: رژیم بی‌فایده است.

پس بگذارید بگویم که مشکل رژیم گرفتن چیست: هر رژیمی پایانی دارد و زمانی که این پایان فرا برسد افزایش دوباره‌ی وزن اجتناب‌ناپذیر است. هر کسی ممکن است با رژیم گرفتن لاغر شود و با دقت و اراده و تلاش و استمرار حتی به وزن هدفش هم برسد اما واقعاً چند درصد از کسانی که اضافه‌وزنشان را با رژیم از بین می‌برند همیشه متناسب و خوش‌اندام می‌مانند؟ واقعیت تلخ این است که اغلب کسانی که رژیم می‌گیرند پس از رها کردن رژیم نه‌تنها دوباره چاق می‌شوند بلکه از قبل چاق‌تر هم می‌شوند.

به‌رغم اینکه رژیم گرفتن تبدیل به یکی از هنجارهای جامعه‌ی ما شده، ما نه لاغرتر شده‌ایم و نه حتی سالم‌تر. هر روز که می‌گذرد چاق‌تر و کلافه‌تر می‌شویم و ذهن خود را بیشتر درگیر غذا، کاهش وزن و اندام ایده‌آل می‌کنیم.

رژیم گرفتن فقط یک راه حل موقتی است؛ درست مثل یک چسب زخم است روی جراحتی که در واقع جسمی نیست و ریشه در حالات روحی، احساسی و معنوی ما دارد و ما بدون آگاهی از این مسئله همچنان به‌دنبال راه‌حل‌های موقتی هستیم که در واقع چاره‌ی کار ما نیستند. ما همیشه در بیرون از خود به دنبال ایراد کار هستیم. به‌جای آنکه نگاهمان به آنچه در درونمان اتفاق می‌افتد باشد، مدام به آینه نگاه می‌کنیم و ظاهر خود را نقد و بررسی می‌کنیم و هرگز فکر نمی‌کنیم که دلیل واقعی پرخوریمان چیست.

چرا پرخوری می‌کنیم؟

می‌خوریم چون ناراحتیم، تنها هستیم و ناخشنودیم. از غذا انتظار داریم که جاهای خالی زندگی‌مان را برایمان پر کند؛ جاخالی‌های قلبمان که از داشتن شغل نامناسب، خانواده‌ی ازهم‌پاشیده یا مشکلات خانوادگی پدید آمده‌اند. ما از شِکر، شیرینی و فست‌فود به‌عنوان مرهم دردهایی استفاده می‌کنیم که برای درمانشان راه دیگری نمی‌شناسیم.  دردهایی مثل افسردگی، آرزوهای محقق‌نشده و دردهای جسمی و روحی. برای حل کردن وسواس فکری‌مان در رابطه با غذا و اضافه‌وزن باید کمی عمیق شویم و به درونمان نگاهی دقیق‌تر بیندازیم.

بله، ممکن است رژیم گرفتن و  پنج یا ده کیلو وزن کم کردن حس خوب رضایتمندی و خشنودی از موفقیت را به ما القا کند.  اما وقتی دوباره سروکله‌ی کیلوکیلو چربی‌های اضافه پیدا می‌شود و به محض اینکه زندگی به ما سخت می‌گیرد به شکلات و شیرینی پناه می‌بریم و ناگهان می‌بینیم غذا بر ما و زندگی‌مان سلطه یافته، می‌بینیم که درواقع با گذشته‌مان هیچ فرقی نکرده‌ایم. رژیم‌های غذایی را نمی‌‌توانیم ادامه بدهیم چون مبتنی بر تنبیه، سخت‌گیری، محرومیت، احساس ترس و گناه هستند: «آن بیسکویت را نخور»… «برو ورزش کن تا کیکی که خوردی بسوزد»… «اصلاً نباید به خودت اجازه دهی که سومین برش پیتزا را حتی به دهانت نزدیک کنی.»…

ذهن ما سرسخت است، وقتی با این شدت و بدون انعطاف با خودمان برخورد می‌کنیم ذهن بی‌وقفه بر سرمان فریاد می‌زند و بی‌رحمانه از ما انتقاد می‌کند. به‌همین‌دلیل است که طاقت ادامه رژیم‌های سفت‌و‌سخت را نداریم.

بله! ممکن است حتی چند هفته، چند ماه یا حتی یک‌سال هم رژیم را ادامه بدهیم اما بالأخره یک روز در یک نقطه فشار روی ذهن آنچنان زیاد می‌شود که دیگر تحملش ممکن نیست. آن زمان است که فرو می‌ریزیم، تسلیم می‌شویم و تمامی غذاهایی را که برای خودمان «ممنوع» کرده بودیم، با ولع می‌بلعیم. این شیوه مؤثر نیست. ممکن است به‌صورت مقطعی «نتیجه‌بخش» باشد اما هرگز همیشگی نخواهد بود. هرگز! خب پس اگر رژیم غذایی در بلندمدت مؤثر نیست پس برای دستیابی به بدنی سالم چه باید کرد؟ راه چاره به‌مراتب ملایم‌تر و ساده‌تر است. راهی است سرشار از محبت و همدلی. راهی است برای اینکه از زندان رژیم رها شویم. راهی است برای استفاده از هوشیاری به جای محرومیت. راهی است برای رسیدگی به سلامت جسمی، عاطفی و معنوی.

توصیه‌اش صرف وقت و انرژی است برای آنچه به ما احساس زنده بودن، پویایی و هیجان می‌دهد؛ عشق به خود را در ما زنده می‌کند و به ما می‌فهماند که برای اینکه لایق دوست داشته شدن و پذیرفته شدن باشیم لازم نیست به باریکی نی شویم! به‌جای آنکه برای رسیدن به اندامی ایده‌آل  قدم به راه رژیم گرفتن، قوانین سفت و سخت غذایی و رژیم‌های غیر ممکن ورزشی بگذاریم، باید تمرکزمان را به چهار مورد زیر معطوف کنیم:

یک. روی علت مسئله تمرکز کنید

چرا می‌خواهید رژیم بگیرید؟ فکر می‌کنید با رژیم به چه چیز دست پیدا می‌کنید؟ در وجود ذهنی، احساسی یا معنوی شما چه می‌گذرد؟ با این سؤال‌ها سعی کنید دلیل اصلی خواسته‌ی خود مبنی بر رژیم گرفتن را دریابید.

آیا از خودتان راضی هستید؟ آیا نقاط تاریکی در زندگی‌تان وجود دارد که باعث ناخشنودی‌تان شود؟ آیا از خودتان ناراحت و ناراضی هستید؟ یکی از مهم‌ترین دلایل پرخوری، پُر کردن خلأهای وجود است: خلأ تنهایی، پوچی یا نارضایتی از بعضی ابعاد زندگی. درک دلایل اصلی تمایل شما به رژیم گرفتن، کمک می‌کند تا با شیوه‌ای ملایم‌تر و دلسوزانه‌تر در رابطه با غذا برخورد کنید.

دو. به گذشته‌تان سری بزنید

به تاریخچه‌ی رژیم‌های غذایی‌تان سری بزنید. تابه‌حال چند بار رژیم گرفته‌اید؟ تابه‌حال اتفاق افتاده که در رژیم گرفتن موفق شوید؟ آیا هرگز در طول رژیمتان احساس کرده‌اید که دوست دارید تقلب کنید و به غذاهایی که برای خود ممنوع کرده بودید ناخنک بزنید؟ من می‌دانم که نتیجه‌ی تمام رژیم‌هایی که تاکنون گرفته‌ام بدون استثنا پرخوری و اضافه‌وزنِ بیشتر بوده است. تأکید می‌کنم تمام رژیم‌ها! اولین بارهایی که رژیم می‌گرفتم به آسانی تا چند ماه به آن پایبند می‌ماندم. سپس از فشار زیاد روانی و جسمی رژیم خسته می‌شدم و به‌خودم اجازه می‌دادم همه‌ی آن خوراکی‌های خوشمزه‌ای را که برای خودم ممنوع کرده بودم، بخورم. به خودم قول می‌دادم که رژیم بعدی دیگر آخرین باشد. آخرین رژیمی باشد که می‌گرفتم و برای همیشه و تا ابد به آن پایبند بمانم. اما باز هم بار دیگر و بار دیگر تن به وسوسه می‌دادم و رژیمم را می‌شکستم. وقتی که بالأخره صادقانه با خودم روبه‌رو شدم، شفاف و واضح واقعیت را دیدم: تابه‌حال هرگز رژیم گرفتن برای من کارساز نبوده است. پس با صداقت به تجربه‌های خود نگاهی بیندازید و ببینید که آیا راهکارهایی که تابه‌حال در پیش گرفته‌اید مؤثر بوده‌اند یا شما را مدام در دام تکرار عادات قدیمی گرفتار و گرفتارتر کرده‌اند؟

سه. بخورید تا خشنود شوید

غذا خوردن با حس ملایم‌تر و پرمحبت‌تر به شما اجازه می‌دهد با خودتان مهربان‌تر باشید. عشق و محبت همان چیزی است که ما را شفا می‌دهد. به‌جای اینکه خود را ازهمه‌ی انواع شیرینی محروم کنید بهتر است با خودتان مهربان باشید و روزانه یک شیرینی کوچک خوشمزه به خودتان جایزه بدهید.

به‌جای آنکه در همه مناسبت‌ها و مراسم با سختگیری زیاد حتی به دسرها نگاه هم نیندازید، بهتر است جشن بگیرید و یک تکه کیک را با همراهتان به اشتراک بگذارید یا با یک چنگال کوچک به دسر مورد علاقه‌تان ناخنک بزنید. وارد شدن به دنیای درون و نیازهای واقعیِ وجودتان به شما کمک می‌کند تا با حس و دید متفاوتی غذا بخورید. ما نباید با ذهن‌های دیوانه، پر از فکر و وسواسی درگیر غذا شویم. باید به نقطه‌ای آرام و عمیق در وجودمان برسیم که برای خشنودی و سلامتی می‌خورد؛ می‌خورد تا خوشحال باشد.

این نقطه‌ی آرام جایی ورای ذهن، عادت و تصمیمات آنی است. وقتی بارها و بارها به نقطه‌ی آرام وجودتان رفته باشید بیشتر با آن آشنا می‌شوید: نقطه‌ای است با ارتعاشی ظریف‌تر از ذهن و بنابراین تصمیم خوردن از این نقطه به‌مراتب راضی‌کننده‌تر است.

چهار. به بدنتان اعتماد کنید

هر کدام از ما خردی ذاتی داریم. اگر ما بیاموزیم که به آن گوش فرا دهیم، نیازها و خواسته‌های واقعی‌مان را دقیق و آسان می‌شناسیم. آیا فکر کرده‌اید که درست زمانی که دستتان به سمت پاکت چیپس می‌رود در واقع خوابتان می‌آید و نیاز دارید چرت عصرانه‌ای بزنید؟ آیا قاشق‌قاشق شکلات صبحانه‌ای که بدون حساب‌وکتاب می‌بلعید در واقع نیاز شما به دوست‌داشته شدن و مورد محبت واقع شدن نیست؟

بدن ما همیشه و هر روز سیگنال‌هایی برایمان می‌فرستد. اگر یاد بگیریم که اندکی تعمق کنیم، نفس عمیقی بکشیم و به خرد ذاتی‌مان گوش فرا دهیم، بدن آرامش پیدا می‌کند. تفکر رژیم گرفتن آرام‌آرام از وجودمان پاک می‌شود. به بدنمان اعتماد می‌کنیم و می‌دانیم آنچه به ما می‌گوید خواسته و نیاز واقعی‌اش است و کم‌کم دست از کنترل‌کردن وزن و رژیم گرفتن می‌شوییم. وقتی این اتفاق بیفتد کاهش وزن بدون تلاش و به‌طور طبیعی صورت می‌پذیرد.

وقتی به‌جای پیروی از یک برنامه‌ی سفت‌وسخت غذایی، آرام‌تر و مهربانانه‌تر به ارتباطمان با غذا بیندیشیم، ناگهان دنیا تغییر می‌کند. تمرکز بر صلح و رضایتمندی‌ای که همراه غذا می‌آید همان چیزی است که باعث می‌شود با موفقیت به سلامت و اندام متناسب دست پیدا کنیم.

خالق روش شفا از درون*

منبع: Huffingtonpost

2 Comments

یک پاسخ ثبت کنید

Your email address will not be published.

مطلب قبلی

پندی که عرض شد

مطلب بعدی

کودکی که مرده به دنیا آمد

0 0تومان