هر کسی را بهر کاری …

چهره‌ی دختر زیبارو از میان لکه‌های زنگار آینه پیدا است. تاج برنجی‌اش را روی سر مرتب می‌کند؛ با نگاهی نامطمئن. اندکی از نواری پارچه‌ای، که از روی سرشانه‌اش گذشته و تا پایین کمرگاه رسیده، دیده می‌شود. رویش عبارت دختر شایسته‌ی ایران نقش بسته. گروهی دیگر از دختران، با لباس‌های بلند و کفش‌های پاشنه‌دار، در فضایی مخروبه تصویر شده‌اند. با در و پنجره‌های کهنه و شکسته‌ای که گوشه و کنار به چشم می‌آیند و پوسته‌های دیوارهای خراب و پرده‌های پاره. ظاهرشان کاریکاتوری است از پوشش دخترانی که در مسابقه‌‌هایی از این نوع حاضر می‌شوند. یکی دست به کمر زده و دارد شربت سن‌ایچ می‌نوشد، دیگری غمگین و ملول بر چهارپایه‌ای زهواردررفته نشسته، بعضی بی‌خیال و شاد فرورفته در گوشی موبایل و آن‌یکی در خواب. «اندر احوالات من، ملقب به تاجبخش»، عنوان مجموعه‌عکس‌های تازه‌ی تهمینه منزوی است؛ دوازده قطعه عکس که در کنار دو ویدیو در ساختمان جدید گالری راه ابریشم به نمایش درآمد.

«در جهان واقعی، دخترانِ شایسته در چهارچوبی تعریف‌شده و فضایی تکلیف‌شده برای نشان دادن بهترین داشته‌هایشان روی صحنه ظاهر می‌شوند. با لبخند و صورتی عروسکی و خالی از احساسات درونی‌شان. فردیت این دختران اخته می‌شود و نمایش ظاهر تنها عنصر جذابیت آن‌هاست.» آن‌طور که از متن توضیحات هنرمند برای نمایشگاهش برمی‌آید، نقد او به «فردیت ازدست‌رفته»‌ی دخترانی است که در این بازی شرکت می‌کنند، به یکدست کردن همه‌ی خصوصیات انسانی و ریختن آن‌ها در قالبی یک‌شکل. منزوی با چنین ایده‌ای صحنه‌پردازی می‌کند، شیوه‌ای که این روزها تبش فراگیر شده، آن‌چنان‌که گریبان عکاسان موفق مستند اجتماعی را نیز گرفته. روشن است که تغییر شیوه‌ی کار و تجربه‌ی فضاهای متفاوت، به‌خودی‌خود، نه‌فقط خصلتی منفی برای هنرمند به شمار نمی‌رود، بلکه در فضای هنری امروز دنیا پذیرفته هم شده. اما یک نکته نیز مسلم است: هنرمند بر پایه‌ی توانایی‌های خود، و نیز بر پایه‌ی الزاماتی که ایده‌ی ذهنی‌اش پیش پا می‌گذارد، پیش می‌رود. مجموعه‌ی تازه‌ی تهمینه منزوی را به‌تأکید باید جوری متفاوت از آثار پیشین او نگاه کرد، چون این مجموعه به لحاظ ارزش هنری، هم‌رده‌ی مجموعه‌های قبل‌تر او نشده. دخترانی که فردیتشان از بین رفته، در این فضای مخروبه‌ی ثابت، حرف زیادی برای مخاطب آثار پیشین منزوی ندارند.

عکاس پیش از این در مجموعه عکس‌های «باغ انگوری»، که به زنان معتادی نگاه کرده بود که در خانه‌های امن به سر می‌برند، توانست به‌شکلی ظریف به زندگی روزمره و شخصیت آدم‌هایش نزدیک شود و مخاطب را نیز در این شناخت با خود همراه کند. تصاویری که از یک سو به‌شدت بیانگر بودند و از سوی دیگر نگاه شخصی عکاس را به همراه داشتند. توجه به جزئیات و تنوعی که توانسته بود در موضوعی این‌چنین تکراری به فضای عکس‌هایش بدهد، شجاعتش در نزدیک شدن به شخصیت‌ها و جلب اعتماد آن‌ها برای ثبت عکس‌هایی مشخص از چهره‌ها و فضای زندگی‌شان که هیچ کار آسانی نبود، و شناخت درستش از نور و فضا ستودنی بود. در مجموعه‌ی موفق دیگری همین رویکرد را با محوریت زندگی مردان معتاد در پیش گرفت. عکس‌های مجموعه‌ی «خودِ ازهم‌پاشیده» هم که پرتره‌هایی به‌شدت بیانگر در قالبی سیاه و سفید را به‌شکل تکه‌هایی از موجودیتِ انسان‌هایی تخریب‌شده در کنار تکه‌های دیگری از بدن آن‌ها، مثلاً پاها و بخشی از میان‌تنه، نمایش می‌داد همین ویژگی‌ها را داشتند. مجموعه‌ی «خالکوبی» نیز که به خرده‌فرهنگی خاص نگاه می‌کرد از لحاظ سبک و شیوه‌ی کار در کنار قبلی‌ها می‌نشست. پس از آن عکاس در مجموعه‌ی «عروسان مخبرالدوله» فضای خشن و مردانه‌ی دوزندگان لباس عروس را در تقابل با ابژه‌ای زنانه، که نشانه‌های جنسیتی و فرهنگی را در خود داشت، گذاشت و موفق شد تضادهای فرهنگی موجود در جامعه را به‌شکلی نمادین، اما در فضایی مستند، نمایش دهد.

برگردیم به مجموعه‌ی فعلی؛ ویدیوی اول، دختران شایسته را با همان لباس‌های یکدست نشان می‌دهد که در محوطه‌ی باز فضای مخروبه مشغول صندلی‌بازی هستند. هر چند لحظه یکبار، یکی از آن‌ها حذف می‌شود و تصویر بعد از حذف هر کدام، روی تصویر جدید فید می‌شود و در آخر دختر برنده با ژستی آبکی روی تک‌صندلی باقی مانده می‌نشیند. منزوی در ویدیوی دیگر تاج نمادینش را بر سر زنانی می‌گذارد که در حال عبور از کوچه و خیابانند. زنان با قیافه‌های مختلف، زشت و زیبا، جوان و میانسال، با چادر یا پوشش‌هایی دیگر، همگی تاج بر سر در یک نمای مدیوم، جلو دوربین ایستاده‌اند، و شهر در پس‌زمینه دیده می‌شود که در آن ماشین و پیاده و سواره در گذرند؛ شهری که عکاس نشانه‌های آن را خوب می‌شناسد و چه حیف که در این مجموعه بیشتر ازشان بهره نبرده.

1 Comments

یک پاسخ ثبت کنید

Your email address will not be published.

مطلب قبلی

۱۰سوپرفود آرامبخش

مطلب بعدی

آخوند متفاوت

0 0تومان