هنر هدیه کردن چیزهای بی‌مصرف

دوسه‌ماه مانده به عید لشکرکشی تقویم‌ها به کتابفروشی‌ها شروع می‌شود و هرسال که می‌گذرد این لشکرکشی پرقدرت‌تر و با نفرات بیشتر است. ناشرها یکی‌یکی به جمع تولیدکنندگان تقویم و سررسید و سالنامه می‌پیوندند و نقاش‌ها و طراح‌ها و عکاس‌ها جای خالی خود را در این بزم پر می‌کنند. اگر قبلاً سه‌ چهار نوع تقویم منتشر می‌شد و همان‌ها کار مردم را راه می‌انداخت، حالا با انتشار هزاران نوع تقویم هم باز بازار تشنه است.

در زمانه‌ای که مردم همه‌چیز را روی گوشی‌های موبایلشان دارند و بی‌نیاز از حمل کاغذ و کتاب و دفترچه شده‌اند این‌همه تقویم به چه ‌کار می‌آید؟ به کار هدیه دادن. رسم عیدی دادن هنوز برقرار است و حین همین روزهاست که بیشترین هدایا ردوبدل می‌شوند. کتاب‌ها هم هدایای خوبی هستند و بعضی‌هایشان از لایق‌ترین هدایا. اما تقویم‌ها نمی‌گذارند کتاب‌ها دیده شوند. هدیه هرچه تزئینی‌تر و غیرکاربردی‌تر بهتر و کم‌ریسک‌تر. بازار مهندسی شده و میز و پیشخان جوری چیده شده‌اند که مشتری‌ها می‌توانند به کتاب‌ها نه بگویند اما نمی‌توانند از خیر تقویم‌ها بگذرند. باید خیلی محکم باشی که به دام نیفتی، اگر حواست نباشد می‌بینی سبد خریدت با هفت هشت نوع تقویم پر شده. تقویم‌های جلدچرمی، تقویم‌های جلدمخمل، تقویم‌هایی که تویشان آینه‌ای کار شده تا هم بتوانی خودت را ببینی و هم حساب روزها و هفته‌ها را داشته باشی، تقویم‌های سخنان جاودانه و جملات قصار از اشو تا احمدی‌نژاد، تقویم‌هایی که فال هم می‌گیرند، سالنامه‌ی تخصصی امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر، تقویم‌های دیواری و رومیزی و روفرشی و روتختی، تقویم‌هایی منقش به طرح‌ها و نقاشی‌های مختلف: سامپه و شازده کوچولو و اردشیر رستمی و آیدین آغداشلو و ابراهیم حقیقی، تقویم‌هایی همراه با شعر شاعران بزرگ که مقدمه‌های اختصاصی برایشان نوشته شده. حالا دیگر تقویم‌ها نام هم دارند: در چارراه فصول، عارفانه‌ها، گفته‌ها و پله‌ها، سپیدار، کتیبه‌ی عشق، اصول خفن زیستن، آن‌چه شما خواسته‌اید، سه‌سوت تا فرهیختگی.

مردم برای خرید هدیه پول خوبی خرج می‌کنند و به فکر یک‌قران دوزار نیستند؛ در نتیجه تقویم‌ها هرچه گران‌تر باشند بهترند. خریدن تقویمی با قیمت سی‌وپنج‌هزار تومان عادی‌ترین کار ممکن است. سی‌وپنج‌هزار تومان پول می‌دهیم و کتاب و دفترچه‌یادداشت و روزشمار سال و آینه و مخمل را یک‌جا با هم داریم. اگر آن‌ها را قبلاً فقط یکی دو ماه در کتابفروشی‌ها می‌دیدیم حالا همه‌ی سال مهمان هستند. وقتی هم سال نو بشود با حراج پنجاه درصد و هفتاد درصد فروخته می‌شوند اما باز هستند و جایی نمی‌روند.

معاون وزیر ارشاد چندروزپیش با خوشحالی گفته امسال ۶۴ هزار عنوان کتاب منتشر شده. آیا تقویم‌های منتشرشده همین تعداد نیست؟ همه‌ی شرکت‌ها تقویم منتشر می‌کنند و به کارکنانشان می‌دهند، همه‌ی چاپخانه‌ها، شرکت‌های تبلیغاتی، و حالا هم ناشران و هنرمندان و نویسندگان. اگر دلیل این‌همه پرکاری در این عرصه را بپرسید می‌گویند نیاز و تقاضای بازار. پس آن‌همه فعال محیط‌زیست کجایند که به هدر رفتن این‌همه کاغذ اعتراض کنند؟

زمان خوبی که ناشر می‌تواند کتاب‌هایش را بفروشد از دست می‌رود. هیچ فهرستی موجود نیست که مردم را برای خرید کتاب راهنمایی کند و آن‌ها جای این‌که جلو قفسه‌ی کتاب‌ها برای خرید هدیه سردرگم شوند، یک تقویم برمی‌دارند و قال قضیه را می‌کنند. ناشرها عوض این‌که به شرکت‌ها پیشنهاد کنند عوض تقویم، کتاب به کارکنان عیدی بدهند، فهرست پیشنهادی خود را برای آن‌ها بفرستند، تسهیلاتی قائل شوند و به تغییر فرهنگ هدیه کردن چیزهای بی‌مصرف کمک کنند، خودشان می‌دوند تا از قافله‌ی انتشار چیزهای بی‌مصرف عقب نمانند. رودخانه‌ای را در نظر بگیرید که همه با قلاب ماهیگیری کنارش ایستاده‌اند تا ماهی بگیرند. ناشری که تقویم منتشر می‌کند آن کسی است که ماهی‌های بسیارش دور از دسترس مشتری دارند در سبد می‌گندند اما به فکر گرفتن ماهی دیگری است؛ یک ماهی چاق‌وچله و مخصوص.

یک پاسخ ثبت کنید

Your email address will not be published.

مطلب قبلی

مرگ عاشیق

مطلب بعدی

کارمندان زنِ «تولد دوباره» زیر مشت‌ولگد

0 0تومان