وقتی شنل‌قرمزی پریود می‌شود

یکی از پرکاربردترین متلک‌های جنسی درباره‌ی پی.ام.اس و دوره‌ی قاعدگی در زنان است، متلکی که زنان در محیط‌های کار و در هر سطحی از مدیریت می‌شنوند یا احتمالاً یکی از کارمندانش زیر لب به کس دیگری می‌گوید: «به این اخلاق و تصمیم‌گیری امروزش می‌خوره که پریود باشه.»

نشانگان پیش از عادت ماهانه، که نوعی ویژگی زیستی روزمره محسوب می‌شود، در اغلب فرهنگ‌ها تحقیر می‌شود یا در بهترین حالت نادیده گرفته می‌شود و حتی در جوامع پیشرفته‌تر، که زنان امکان حضور در محیط‌های اجتماعی و کار را دارند، ضعف تلقی می‌شود و دست‌مایه‌ی جوک‌های جنسیت‌زده می‌شود.

شهلا زرلکی، منتقد ادبی و پژوهشگر در کتاب «زنان، دشتان و جنون ماهانه»، به بررسی این قاعده‌ی طبیعی از منظرهای گوناگون پرداخته است و بیش از همه از منظر فرهنگی مسأله‌ی قاعدگی را بررسی کرده است، ایده‌ی اولیه‌ی او از آنجا می‌آید که به نظرش نویسندگان زن ایرانی در آثارشان عادت ماهانه و نشانگان فراگیر آن  را به‌صورت ویژگی زیستی روزمره، در توصیف شخصیت‌های داستانی، به کار نمی‌برند. در واقع به نظر می‌رسد اغلب شخصیت‌های زن ادبیات داستانی ایران یائسه هستند یا بنابر تبعیت از الگوهای فرهنگی نویسنده و خالقشان این ویژگی را انکار می‌کنند و نادیده می‌گیرندش. او در جست‌وجوهایش ادبیات امروز و میراث مکتوب کهن را هم بررسی کرده است. یکی از جذاب‌ترین فصل‌های این اثر اتفاقاً همان بخشی است که نویسنده سراغ فرهنگ ایران باستان و زبان پهلوی رفته است. او می‌نویسد: «مفصل‌ترین مطالب درباره‌ی قاعدگی را در وندیداد اوستا یافتم و همچنین واژه‌ی پهلوی «دشتان» را.» نویسنده در این کتاب ترجیح داده است از واژه‌ی دشتان استفاده کند.

کتاب، بعد از اشاره‌ای کوتاه به تعریف‌های پزشکی دشتان، به بررسی رویکرد فرهنگ‌های مختلف درباره‌ی این مقوله می‌پردازد؛ از فرهنگ آنگلوساکسون که از دشتان تحت عنوان «لعنت ماهانه» یاد می‌کند تا عنوان‌هایی که در متون اسلامی و ایرانی به این ویژگی طبیعی اتلاق می‌شود همه را از نظر گذرانده است. فصل دوم کتاب به بررسی دشتان در آیین‌ها و باید و نبایدهای دینی پرداخته و همان‌طور که نویسنده در مقدمه نویدش را می‌دهد فرازهایی از فرگرد شانزدهم وندیداد را که تمامی آن به احکام زن دشتان اختصاص دارد نقل کرده است: «زن دشتان‌دیده چه اندازه دور از آتش؟ چه اندازه دور از آب و … .»

اما احکام و باید و نبایدهای زن دشتان‌دیده در همین خلاصه نمی‌شود، او از کتاب «سد در نثر و سد در بُندَهش» هم یاد می‌کند و به محرمات زن دشتان‌دیده و باید‌ و نبایدهایش می‌پردازد. نویسنده سراغ متن‌های مقدس دیگری هم رفته است و به بررسی وضعیت زنان در دوران قاعدگی و احکامش در «لاویان»، سومین سفر از اسفار خمسه‌ی تورات، پرداخته و آیات مربوط به دشتان را نقل کرده است. سپس به آیات قرآن می‌پردازد و مسیحیت و هندوئیسم را از نظر می‌گذراند.

زرلکی در فصل ادب و دشتان به بررسی ادبیات کهن فارسی و نمود دشتان در اشعار و متون این دوره می‌پردازد. از منظومه‌های عاشقانه چون «ویس و رامین» تا شعرهای خاقانی که بیشترین واژه‌ی حیض (دشتان) را به کار برده است و در بیشتر این اشعار به‌جامانده نیز حیض برای رساندن مفهوم ناپاکی یا حقارت و فروتری به‌کار رفته‌اند یا کارکردی دشنام‌گونه دارند.

اما یکی از جذاب‌ترین فصل‌های این کتاب بررسی موقعیت و دیدگاه‌های دشتان و زن در فصل دشتان و اسطوره است. در واقع برآیند بررسی‌های نویسنده با استناد به پژوهش‌های پیشگامانی همچون مهرداد بهار نشان می‌دهد که در اسطوره‌ها دشتان ریشه‌ی اهریمنی دارد و برخاسته از چنین باور اسطوره‌ای است که در وندیداد از سوی مغان و مؤبدان آن‌همه سخت‌گیری و دشواری پیش روی زن دشتان قرار می‌گیرد. او می‌نویسد: «در اسطوره‌های ایرانی، نهاد زن ماده‌دیو است. پیدایش دشتان هم هم‌ریشه‌ی داستان جهی است. اهریمن بر سر دخترش بوسه می‌زند تا دشتان شود. دشتان حاصل این بوسه‌ی اهریمن است. همه‌ی این تأکیدها به این سبب است که دریابیم چرا دشتان در فرهنگ و ادب ایرانی نیز نماد و نشان فروتری و ناپاکی و حقارت است.» نویسنده در این فصل به سراغ داستان‌های کودکانه‌ی قدیمی می‌رود و از جودی گراهن، نظریه‌پرداز برجسته و سرشناس، نقل می‌کند که سفر شنل‌قرمزی از میان جنگل و رفتن به خانه‌ی مادربزرگ را می‌توان نوعی تبعید دشتانی تلقی کرد: «تعبیر دشتانی او این است که شنل‌قرمزی دختری نوبالغ و نوجوان است که برای گذراندن دوران انزوا از خانه‌ی خود دور می‌شود و به کلبه‌ی مادربزرگ می‌رود. قرمزی شنل نماد دشتان است و کلبه‌ی مادربزرگ در اعماق جنگل نماد کلبه‌های دشتان است.

کتاب با ذکر نمونه‌هایی از چگونگی مواجهه با دشتان در برخی جوامع باستانی و ذکر نمونه‌هایی در اسطوره‌ها به پایان می‌رسد.

در نهایت کتاب تلاش می‌کند چشم‌اندازی از قاعدگی و همه‌ی مسائل و موضوعات مربوط به آن را در تاریخ و اسطوره دنبال کند و برای نهی و انکارها و پنهان کردن‌هایش پاسخی بیابد. اینکه چرا قاعدگی همواره مسأله‌ای پنهان و مذموم در فرهنگ‌ها و باورهای کهن و امروزی بوده و هست؟

یک پاسخ ثبت کنید

Your email address will not be published.

مطلب قبلی

شهر؛ گهواره‌ی خلاقیت

مطلب بعدی

دو داستان

0 0تومان