Categories: فرهنگ و هنر

کلاسیک‌های تازه یا فیلم‌های محبوب

شاید این اتفاق تصادفی نیست که در عصر طلایی تلویزیون، بهترین فیلم رأی‌گیری ۱۰۰ فیلم برتر قرن بیست‌ویکم، «جاده مالهالند» (دیوید لینچ ۲۰۰۱)، فیلمی است که با پلاتی شش‌قسمتی برای تلویزیون نوشته شده بود. درام معمایی پیچیده‌ی لینچ، در ۱۹۸۸ قرار بود برای شبکه‌ی کابلی ABC امریکا ساخته شود و موفقیت کارگردان را که پیش از این با سریال «تویین پیکس» درتلویزیون اثبات شده بود، یک بار دیگر تکرار کند. البته ABC پایلوت سریال را نپسندید و به لینچ اعلام کرد که اپیزود ۳۷ دقیقه‌ای سریال جدیدش کُند و طولانی است، روایتش درهم‌ریخته است و بازیگرانش هم زیادی پیر به نظر می‌رسند. ساخت سریال متوقف شد اما لینچ توانست در ۲۰۰۰ بودجه‌ای دو برابر بودجه‌ی سریال برای ساخت این پلات داستانی این بار به شکل یک فیلم سینمایی بلند تهیه کند. «جاده مالهالند» ورای تفسیرهای روان‌کاوانه‌‌اش درباره‌ی ترس، رؤیا و …، تصویری کابوس‌گونه از هالیوود می‌سازد. تصویری که به نظر می‌رسد با گذشت بیش از یک دهه از آن در ذهن منتقدان سینما آن‌چنان حک شده که ابزوردیسم، رمانتیسیسم و بی‌رحمی و شکوه آن با هیچ تصویر دیگری از هالیوود قابل قیاس نیست.

«در حال و هوای عشق» (وونگ کاروای ۲۰۰۰) در جایگاه دومِ صد فیلم برتر چندان غافگیرمان نمی‌کند. فیلمی درخشان از کارگردانی ایده‌آل‌گرا که شاید بتوان آن را از سیاه‌ترین عاشقانه‌های تاریخ سینما دانست. پیش از «در حال و هوای عشق» هیچ فیلمی نتوانسته بود تا این اندازه با زبانی جهانی، درباره عشق، فقدان، زوال و تمنا تصاویری خلق کند که قدرت مالیخولیای‌اش را از چیزهایی می‌گیرد که در فیلم هرگز ظاهر نمی‌شوند. نه صورت همسر را می‌بینیم، نه صحنه‌ای عاشقانه به معنای معمول بین دو قهرمان، و نه در نقطه‌ی اوج دیالوگی را؛ که اگر شکل می‌گرفت بی‌شک اضافی و غیرضروری به نظر می‌رسید.

«خون به پا خواهد شد» (۲۰۰۷) پنجمین فیلم کارگردان نابغه‌ی امریکایی، پل تامس اندرسون، با آنکه بارها و بارها در فهرست فیلم‌های برتر دهه آمده و تحسین‌شده‌ترین فیلم اندرسون است، در جایگاه سوم ۱۰۰ فیلم برتر قرن اندکی غیرمنصفانه به نظر می‌رسد. اگر انتخاب‌ها محدود به فیلم‌های انگلیسی‌زبان بود شاید این جایگاه اندکی پذیرفتنی‌تر می‌بود اما باز هم به‌گواه منتقدان در کارنامه‌ی اندرسن آثار دیگری وجود دارند که می‌توانستند جای «خون به پا خواهد شد» را بگیرند. بی‌شک حضور مثال‌زدنی دنیل دی‌لوئیس، که اسکار بهترین بازیگر مرد را هم در آن سال از آن خود کرد، در این انتخاب بی‌تأثیر نبوده.

جایگاه چهارم را انیمیشنی به خود اختصاص داده که نه از ساخته‌های محبوب و درخشان پیکسار و نه حتی محصول امریکاست. هیائو میازاکی، انیمیشن‌ساز بی‌بدیل ژاپنی، در دورانی که انیمیشن‌های دیجیتال دلِ همه عشاق سینما را برده بودند، با «شهر اشباح» (۲۰۰۱) که از لحاظ بصری به شدت یادآور انیمیشن‌های دست‌ساخته‌ی دوران پیش از دیجیتال است، توانست اسکار بهترین انیمیشن سال و خرس طلایی برلین ۲۰۰۲ را به اشتراک به «یکشنبه‌ی خونین» از آن خود کند. دیدن نام میازاکی در بین پنج فیلم برتر قرن بیست‌ویکم نشان از علاقه‌ی منتقدان به روایت‌های ماجراجویانه‌ی قصه‌های ساده‌ی افسانه‌ای دارد.

و دست‌آخر پنجمین فیلم برتر قرن بیست‌ویکم، «پسرانگی» (۲۰۱۴) ریچارد لینکلتر، روایتِ ده ساله‌ی زندگی پسرکی تگزاسی است که نه به‌خاطر پلات ویژه‌ی آن، که به دلیل فرم فیلمسازی‌اش به نظر قرار است در تاریخ سینما ماندگار شود. با این همه «پسرانگی» لینکلتر که طی ده سال فیلمبرداری شد، از نظر بسیاری از منتقدان فراتر از ساخت جسورانه‌ی آن و تجربه‌ی منحصربه‌فردش برای کارگردان و بازی با زمان در سینما حرف تازه‌ای برای گفتن نداشت و مخاطبان بسیاری در سراسر دنیا آن را کسل‌کننده و بیش از حد طولانی دانستند. فیلم لینکلتر، فراتر از تحسین‌هایی که در ۲۰۱۵ برانگیخت، چه دوستش داشته باشیم چه نصفه‌ونیمه و‌ ندیده رهایش کرده باشیم، بدون شک از این پس در بسیاری از فهرست‌‌های برترین‌ها حضور پررنگی خواهد داشت و یکی از کلاسیک‌های قرن بیست و یکم خواهد بود.

گذشته از اینکه چه فیلمی در چه جایگاهی به حق ایستاده یا در حق چه فیلمی جفا شده، فهرست ۱۰۰ فیلم برتر ‌بی‌بی‌سی بیش از آنکه دورنمای تازه‌ای از تاریخ سینمای قرن تازه را تصویر کند، از نظر آماری حرف‌هایی برای گفتن دارد (نگاهی به اینفوگرافی تکمیلی بی‌‌بی‌سی بیندازید، قطعاً نکات جالب‌تری در قیاس با فهرست ۱۰۰ فیلم دستگیرتان خواهد شد) و به‌نظر می‌رسد منتقدان در انتخاب‌هایشان بیشتر به سمت آثار محبوبشان گرایش داشته‌اند تا آثاری که به‌حق می‌تواند از کلاسیک‌های این قرن به‌شمار بیاید. حضور پررنگ فیلمسازی مثل نولان به‌اندازه‌ی نابغه‌ای مثل وس اندرسون، هر دو با سه فیلم در فهرست و نام کاپولای دختر به جای پدر و جای خالی فیلمسازان بزرگ قرن بیستم، از جمله اسکورسیزی، مایک لی، کن لوچ، ورنر هرتزوگ و برادران داردن از جمله ویژگی‌های تأمل‌کردنی این فهرست است.

پویا محمدی

Share
Published by
پویا محمدی

Recent Posts

سیمای ناهنجار مرگ

آمارها و مراکز مربوط به ثبت آمار خودکشی متعدد و پراکنده است و به نظر…

2 سال ago

همه‌ی‌بمب‌های‌جهان‌درافغانستان‌منفجرمی‌شود

توي چادري که از گرما تب کرده بود، عهد کرديم که تا قيام قيامت يکديگر…

2 سال ago

دو سیب در تشویش

ریحانه روز دوشنبه در میدان هوایی کابل در خیل جمعیت وحشت‌زده‌ای که به دنبال هواپیماهای…

2 سال ago

آتش در کمان زاگرس

«من لحظه‌ی افتادنش را به چشم دیدم. پاییز بود. چهار روز بود که توی کوه…

2 سال ago

اگر بابک بود

زن انگشتش را می‌گذارد روی کلید آسانسور تا مرد به حوصله یکی‌یکی کیسه‌ها را بیاورد…

2 سال ago

دنیای شگفت‌انگیز نو

این روزها تصاویری از اثر «نمی‌توانی به خودت کمک‌ کنی» از دو هنرمند چینی به…

2 سال ago