در شرایط کنونی بحث بر سر سرانهی مطالعه در ایران تبدیل به یکی از آمارهای رمزآلود شده: مسؤولان دولتی خبر از سرانهی نیمساعتهی مطالعه ایرانیها میدهند اما پژوهشهای نهادهای غیردولتی و بخش خصوصی نشان میدهد که سرانهی مطالعه در شبانهروز حتی پنج دقیقه هم نیست. از آن طرف بیشتر از سیزدههزار مجوز نشر طی این سالها صادر شده که لااقل هفتهزارتای آنها فعال هستند. اما این معادلهی چندمجهولی وقتی حلناشدنی میشود که شناسنامهی کتابها را ورق میزنید: تیراژ هزاروپانصدتایی نهایت ماجراست؛ در یکی دو سال اخیر کتابهایی با تیراژ پانصد نسخه بازار را قبضه کرده بودند و حالا هم خبر از تیراژهای صدوپنجاهتایی و دویستتایی میرسد. کتاب منتشر میشود، زیاد، ولی از هرکدام آنقدری که فقط بشود گفت منتشر شده، نه بیشتر.
«آوای لطیف اهریمن»، نادین گوردیمر، ترجمهی فاطمه پورجعفری، نشر بوتیمار.
نادین گوردیمر نویسندهی اهل افریقای جنوبی خیلی قبل از اینکه نوبل ادبیات ببرد نویسندهی محبوبی بود. او نهفقط برای تصویر روشنی که از آپارتاید در داستانهایش میدهد محبوب بود، بلکه رمانهایش جادویی داشتند که جان آپدایک دربارهاش میگفت «انگار یک معجون اسرارآمیز باشد». اما خانم گوردیمر اینجا خیلی محبوب نشد، یعنی مترجمها چندان با رغبت سراغش نرفتند؛ به نظر میرسد موضوع نژادپرستی و تبعیضهای جنسیتی چندان دغدغهی ناشران و کتابخوانهای ایرانی نیست. این سالها فقط رمان «داستان پسرم» از او به فارسی منتشر شده و چندین داستان کوتاه جستهگریخته در این مجله و آن سایت. حالا در این مجموعه مترجم، به سلیقهی خودش، ده داستان از بهترینهای گوردیمر را کنار هم گذاشته؛ داستانهایی که در آنها شخصیتها در موقعیتهای دشوار زندگی به تصویر کشیده شدهاند و برای حیات میجنگند. اغلب قهرمانهای داستانهای گوردیمر در فرآیند تلاش برای تغییر شرایط اسیر رخوت میشوند و داستانهای این مجموعه نمونههایی هستند گویا از تجربههایی که این قهرمانها از سر میگذرانند و از جهان داستانی این نویسندهی سفیدپوست اهل افریقای جنوبی.
«گرسنگی و ابریشم»، هرتا مولر، ترجمهی رباب محب، نشر بوتیمار.
هرتا مولر خیلی پیش از آنکه نوبل ادبیات را از آن خودش کند در ایران شهره شد. رمان «سرزمین گوجههای سبز» او با ترجمهی غلامحسین میرزاصالح خوانندگان پروپاقرصی پیدا کرد و کتاب بالینی خیلیها شد؛ شعری هم که در مطلع رمان نوشته بود خیلیها از بر میخواندند و همهی اینها راه را مهیا کرد تا بعد از اینکه نوبل ادبیات را برد کتابهایش با ترجمههای متعدد و همزمان بازار کتاب ایران را قبضه کنند. «گرسنگی و ابریشم» جدیدترین کتابی است که از او منتشر شده؛ کتابی دربرگیرندهی تعدادی مقاله، داستان کوتاه، و متن چند سخنرانی. بدیاش این است که هرکدام ساز خودشان را میزنند و غالباً به همدیگر بیارتباطند؛ خوبیاش این است که تصویری چندوجهی و بهنسبت جامع از نویسندهشان بهدست میدهند و راه خواننده را هموار میکنند تا تصمیمش را بگیرد سراغ آثار دیگر طرف برود یا نه.
«ابنبطوطه»، محمدعلی موحد، نشر نی.
«سفرنامه»ی ابنبطوطه، سیاح مراکشی، گویاترین و زندهترین سند فرهنگی جهان اسلام است که از قرن هشتم هجری به دست ما رسیده؛ سفرنامهای که پایین و بالای جوامع اسلامی آن روزگار را شرح داده. نهفقط سیره و زندگی طبقات حاکم و نگرش و روش پادشاهان و دیوانیان که راهورسم عالمان و فقیهان را، مراسم و آداب تشریفات جاری را، چگونگی گذران مردم را، مدرسهها و خانقاهها را، شادیها و ماتمها را، و در یک کلمه احوال و اوضاع اجتماعی و سیاسی و فرهنگی آن دوران را. محمدعلی موحد پیشتر «سفرنامه»ی ابنبطوطه را ترجمه کرده بود و حالا در این کتاب به مهمترین جنبههای این سفرنامه پرداخته و دربارهشان نوشته؛ مسائلی چون نقش اجتماعی زنان، قدرت سیاسی، دین و دولت، و آموزش و فرهنگ را با تحقیق در «سفرنامه»ی ابن بطوطه و منابع دیگر آن روزگار با زبانی ساده برای خوانندهی غیرمتخصص ترسیم کرده؛ حاصل فرهنگی است کارآمد برای شناختن آن روزگار و سازوکارهایش، احتمالاً همانی که علاقمندانش طالب بودند.
«طوطی و اولیور در امریکا»، پیتر کری، ترجمهی ملیحه قدرتی، نشر شورآفرین.
پیتر کری، نویسندهی استرالیایی، از رکوردداران دریافت جایزهی ادبی بوکر است. سرآمد نویسندگان کنونی استرالیا دو جایزهی بوکر و یکبار نامزدی در فهرست نهایی بوکر را جزو افتخاراتش دارد و کتابهایش همیشه در زمرهی پرفروشترینهای امریکا و بریتانیاست. اولینبار بوکر را در ۱۹۹۸ برای رمان «اسکار و لوسیندا» از آن خود کرد و دومین بوکر هم در ۲۰۰۱ برای نوشتن رمان «تاریخ واقعی دارودسته کلی» به دست آورد و گویا نشر شورآفرین میخواهد هر دو این رمانها را هم در آیندهای نهچندان دور منتشر کند. حاصلِ قریب به دو دهه زندگی پیتر کری در ایالات متحده رمان «طوطی و الیور در امریکا» است که به زندگی الکسی دو وکویل، از مهمترین متفکران و اندیشمندان قرن نوزدهم فرانسه و جهان، میپردازد. آنطور که کری خود نیز میگوید، توکویل دری را گشود که «من توانستم از طریقش وارد شوم؛ من حال را در گذشته نظاره کردم؛ دستیافتنی و تجسمبرانگیز!» پیش از این نشر قطره هم مجموعهداستان «خیکیها در تاریخ» را از کری منتشر کرده بود.
توي چادري که از گرما تب کرده بود، عهد کرديم که تا قيام قيامت يکديگر…
ریحانه روز دوشنبه در میدان هوایی کابل در خیل جمعیت وحشتزدهای که به دنبال هواپیماهای…
زن انگشتش را میگذارد روی کلید آسانسور تا مرد به حوصله یکییکی کیسهها را بیاورد…
این روزها تصاویری از اثر «نمیتوانی به خودت کمک کنی» از دو هنرمند چینی به…