Categories: اجتماعی

۱۲۰ کودکِ کار در یک مدرسه

نامش قدرت‌اله است. سنش به‌زور یازده است. روی چشمانش را پرده‌ای گرفته است. وقتی می‌خواهد نگاهت کند سرش را کج می‌کند. از چشمانش چیزی نمی‌فهمی.

-چشات چی شده.

-چشمانم خراب است. خوب نمی‌شه.

-دکتر رفتی؟

می‌گوید بله فایده ندارد. آدرس خانه‌ی کودک ناصرخسرو را می‌دهم و تلفنش را می‌گیرم که فردا با هم به چشم‌پزشکی برویم. فردا به چشم‌پزشکی می‌رویم. دکتر می‌گوید پماد قبلی را بینداز دور و این داروها را مصرف کن. می‌گوید حساسیت است و نباید با خاک سروکار داشته باشد.

برای گرفتن داروها به چند داروخانه مراجعه می‌کنیم و دارو پیدا نمی‌شود. وقتی سوار تاکسی می‌شویم پشت چراغ قرمز در را باز می‌کند. حالش به هم می‌خورد. می‌گوید: «من سوار ماشین کوچیک نمی‌شم؛ فقط اتوبوس.» چند دفعه از این‌که امروز چند چرخ بار را از دست داده شکایت می‌کند. بدون دارو برمی‌گردیم و قرار می‌شود فردا داروها را از داروخانه بگیرم و او از خانه‌ی کودک بگیرد. قدرت کوچک ما در پهنه‌ی بازار بزرگ گم می‌شود.

طرح زمستان گرم با هدف جلوگیری از وارد شدن آسیب‌های جسمی به کودکان کار در خیابان در فصل سرما، شناسایی و ارتباط‌گیری با آنان، معرفی سازمان‌های غیردولتی به آنان، اطلاع‌رسانی و حساس‌سازی شهروندان تهرانی به آنان و درنهایت افزایش مشارکت و ایجاد حس مسؤولیت‌پذیری اجتماعی به کودکان کار در خیابان از دی ۱۳۹۳ با مشارکت شهرداری و سازمان‌های غیردولتی با دادن البسه‌ی گرم به این کودکان آغاز شد. جامعه‌ی هدف به هزار کودک کار در مناطق بیست‌ودوگانه‌ی شهر تهران تعریف شد.

متأسفانه به‌علت برخی ناهماهنگی‌ها از طرف همکاران ما در شهرداری و عدم آموزش آنان در برخی مناطق، این طرح به‌طور کامل اجرا نشد و به اهداف مورد نظر دست نیافت.

یکی از بندهای دستورالعمل این بود که «به جهت احترام به شأن و کرامت انسانی کودکان جامعه‌ی هدف، در عکسبرداری و فیلمبرداری به‌هیچ‌وجه چهره‌ی کودک نمایش داده نشود»، اما متأسفانه به‌علت آموزش ندیدن مجریان در برخی موارد در منطقه‌ی یازده، وقتی بچه‌ها اجازه‌ی عکس گرفتن نمی‌دادند،  به آن‌ها بسته‌ی لباس گرم داده نمی‌شد.

انجمن حمایت از حقوق کودکان با هدف آشنایی نزدیک‌تر با کودکان کار در خیابان و معرفی مراکز حمایتی و حمایت از آنان از یکسو و بررسی شرایط کار و طرح مسائل و مشکلات آنان به سازمان‌های دولتی، شهرداری، سایر نهادهای مسؤول و جامعه از سوی دیگر، مشارکت در این طرح را پذیرفت. در منطقه‌ی دوازده (به‌جز برخی ناهماهنگی‌ها) همکاری خوبی صورت گرفت. نتایج به‌دست‌آمده از شرایط زندگی و کار کودکان به این شرح است:

تعداد کودکان ثبت‌شده ۶۲ نفر با میانگین سنی سیزده سال است که کوچک‌ترین آن‌ها هفت و بزرگ‌ترینشان شانزده سال دارد. اکثر بچه‌ها افغان هستند، برخی هم بلوچ و پاکستانی. تنها پنج درصد کودکان ایرانی بودند که به‌علت دعوا در مدرسه و ترک تحصیل و مشکلات مالی مشغول به کار بودند.

نوع کار آن‌ها چرخی در بازار بزرگ، چرخی در خیابان صابون‌پزی (بلورفروشان شوش)، دستفروشی آدامس و دستمال، سبزی‌فروشی، فروش فال و دو مورد گرفتن مرغ و خروس نذری در چهارراه مولوی است.

این کودکان ساکن خیابان باغ آذری، مولوی، میدان شوش، محمدآباد کرج، جوادیه و نفرآباد  شهرری هستند. کودکان بدون خانواده، به‌خصوص چرخی‌های بازار، اغلب با عمو، دایی و بزرگ‌ترها در یک اتاق هشت تا ده‌نفره بالای پاساژ یا انباری‌های مغازه‌ها زندگی می‌کنند.

بیست درصد از بچه‌ها کارت شناسایی یا پاسپورت دارند اما به‌علت ساعات طولانی کار نمی‌توانند در مدرسه حضور داشته باشند. ۲۵ درصد از بچه‌ها سواد خواندن و نوشتن دارند، چهار نفر به مدرسه‌ی ایرانی می‌روند. دو نفر تا کلاس هشتم و دو نفر تا اول و دوم دبیرستان درس خوانده‌اند.کودکانی که بی‌سواد هستند بسیار علاقمند بودند که درس بخوانند. برخی از آنان به خانه‌ی کودک مراجعه کردند و خواهان ثبت‌نام در کلاس سوادآموزی شدند.

درآمد اغلب بچه‌ها به‌خصوص چرخی‌های بازار بیش از حداقل حقوق است که نه کودکان و نه خانواده‌هایشان حاضر به گذشت از آن نیستند.

دو مورد از کودکان کار در میدان شوش، که شاگردان خوبی در مدرسه بودند، مورد حمایت اسپانسرهای خانه‌ی کودک ناصرخسرو قرار گرفتند و از بهمن‌ کار نمی‌کنند. در بازدید از مدرسه‌ی این کودکان در خیابان مولوی، مدیر اعلام کرد از ۲۲۰ دانش آموزِ مدرسه ۱۲۰ نفر کودک کار هستند.

مهم‌ترین مشکلات این کودکان این‌هاست:

عدم آگاهی و دسترسی به مراکز بهداشت و درمان، عدم دسترسی به امکانات آموزشی، عدم آگاهی از تغذیه‌ی سالم، عدم امنیت، ساعات کار طولانی، نداشتن آگاهی از حقوق خود، نداشتن مسکن  مناسب و خانواده‌ای که از کودک حمایت کند.

*عضو هیأت‌مدیره‌ی انجمن حمایت از حقوق کودکان

**عکس تزئینی است

پویا محمدی

Recent Posts

سیمای ناهنجار مرگ

آمارها و مراکز مربوط به ثبت آمار خودکشی متعدد و پراکنده است و به نظر…

2 سال ago

همه‌ی‌بمب‌های‌جهان‌درافغانستان‌منفجرمی‌شود

توي چادري که از گرما تب کرده بود، عهد کرديم که تا قيام قيامت يکديگر…

2 سال ago

دو سیب در تشویش

ریحانه روز دوشنبه در میدان هوایی کابل در خیل جمعیت وحشت‌زده‌ای که به دنبال هواپیماهای…

2 سال ago

آتش در کمان زاگرس

«من لحظه‌ی افتادنش را به چشم دیدم. پاییز بود. چهار روز بود که توی کوه…

2 سال ago

اگر بابک بود

زن انگشتش را می‌گذارد روی کلید آسانسور تا مرد به حوصله یکی‌یکی کیسه‌ها را بیاورد…

2 سال ago

دنیای شگفت‌انگیز نو

این روزها تصاویری از اثر «نمی‌توانی به خودت کمک‌ کنی» از دو هنرمند چینی به…

2 سال ago