/

ممکن یا غیرممکن

دنیا بدون دوسالانه‌ی ونیز چگونه خواهد بود؟ این سؤالی بود که در تیزر تبلیغاتی بینال از هنرمندان و نمایشگاه‌گردان‌ها و کلیه‌ی دست‌اندرکاران هنر پرسیده می‌شد. پاسخ‌ها کم و بیش مشابه بودند: سؤال را تکرار می‌کردند یا با خنده‌هایی شگفت‌زده می‌پرسیدند که مگر چنین چیزی ممکن است؟ هنرمندی امریکایی پاسخ داد: بیش از اینکه بپرسیم دنیا بدون بینال چگونه می‌بود، باید دید تا چه‌ اندازه می‌توانیم دنیا را در بینال درگیر کنیم. در حقیقت تا حدودی هم چنین هست؛ یکی از مثال‌های مشهور دوسالانه‌ی ۱۹۶۸ است که در پی درگیری‌ها و شورش‌های دانشجویی، هنرمندان نیز به نشانه‌ی اعتراض بوم‌هایشان را وارونه (پشت و رو) نصب کردند.
ایده‌ی اصلی این است که هر کشوری با پاویون اختصاصی‌اش در این المپیک جهانی پهلوانی کند چراکه صحنه‌ی هنر بیش از هر چیز انعکاس هویت فرهنگی، سیاسی و اقتصادی ملت‌هاست؛ فرصتی است برای ارائه‌ی تصویری از کشورهای جهان که گرچه همگی شرکت ندارند، هرساله بر تعدادشان افزوده می‌شود و چه بسا حضور یافتن یا نیافتن در این صحنه نیز معنای خاص خود را دارد.
بررسی تفصیلی ۸۹ پاویون تنها در کاتالوگ حجیم دوسالانه میسر است. اینجا تنها نگاهی اجمالی (بر حسب انتخاب شخصی) به برخی از پاویون‌ها و آثار شایان توجه در دوسالانه ‌انداخته‌ایم.

  شیرطلایی دوسالانه‌ی ۲۰۱۵ از آنِ پاویون ارمنستان

دسترسی دشوار به پاویون ارمنستان، واقع در جزیره‌ی سن لاتزاروی ونیز، باعث شد که در ایام افتتاحیه‌ی دوسالانه مخاطبان اندکی داشته باشد. تنها پس از اعلام نتایج و اهدای جایزه‌ی دوسالانه‌ی ۲۰۱۵، خیل خبرنگاران و مشتاقان برنده‌ی المپیک هنر جهان به سوی این پاویون سرازیر شدند.
نمایشگاه‌گردان ارمنی ساکن سوییس، آدلینا کوبریان فون فورستنبرگ، درست در سالگرد صدسالگی نسل‌کشی کشورش از هجده هنرمند ارمنی‌الاصل در غربت دعوت کرد تا با تم ارمنیت، ارمنی بودن (Armenity)، در دوسالانه‌ی ونیز شرکت کنند. به گفته‌ی نمایشگاه‌گردان این عنوان کلمه‌ای ساختگی است که به خودی خود معنایی ندارد، ورای ارمنی بودن است و اساساً به نگرشی از ارامنه در مواجهه با مشکلات می‌پردازد. همگی هنرمندان شرکت‌کننده، به‌جز میکائل اوهانجانیان، از اخلاف (فرزندان، نوادگان و نتیجه‌های) نجات‌یافتگان از نسل‌کشی هستند. موضوع این پاویون مستقیم به مسائل سیاسی نمی‌پردازد اما بی‌شک روایت شخصی هر یک از فرزندان ارمنستانِ پس از نسل‌کشی و تمرکز روی هویتشان در کشورهای دیگر، و صد البته برگزیده‌ی دوسالانه‌ی ۲۰۱۵ شدن، به پدیده‌ای به غایت سیاسی و اجتماعی بدل شد.
اهل جایی بودن به چه معناست؟ چه چیزی نقطه‌ی اشتراک یک ملت است؟ بوها، مزه‌ها، شعرها، موسیقی، قصه‌های مادربزرگ و پدربزرگ‌ها، زبان و خیلی چیزهای دیگر از این دست. اوهانجانیان (تنها هنرمند متولد ارمنستان و ساکن ایتالیا) در مصاحبه‌ای به عوامل مشابهی در ساختن هویتش می‌پردازد اما تأکید می‌کند که تعریف ثابتی از ارمنی بودن ندارد: «چیزی مرئی و لمس‌شدنی نیست بااین‌حال همواره احساسش می‌کنم… چراکه شاخصه‌های هویت به احساسات عمیقی برمی‌گردند که با گذشت زمان تغییر شکل می‌دهند.» تک‌تک آثار ارائه‌شده در نمایشگاه تلفیقی است از ساختن و درعین‌حال ساختارشکنی و بازساختن. درست همانگونه که مسائل پیچیده‌ی معاصر ایجاب می‌کند، هر اثر راه‌حلی شاعرانه و شخصی است در جهت مقاومت و زنده ماندن. نمایشگاه‌گردان تأکید می‌کند که ارمنی بودن تنها حافظه‌ی جمعی درد و رنج و تشنگی برای عدالت نیست بلکه میراثی کهن و روبه‌رشد است که می‌تواند در گام‌های نسل جدید ارمنی‌تبار به شکوفایی برسد.

  پاویون اسلوونی، خشونتی ضروری

همان‌طور که پیش‌تر مطرح شد بازتابِ تم اصلی دوسالانه، تمامی دنیاهای آینده، به نگاهی تاریخی و ژئوپولتیک در بسیاری از پاویون‌های ملی منجر شد. برای مثال فلاکا هالیتی، هنرمند جوان از جمهوری کوزوو، با چیدمان سمبلیک و استعاری‌اش مفهوم مرزبندی جغرافیایی در گذشته، امروز و آینده را به چالش می‌کشد با عنوان شاعرانه‌ی چیدمانش، «گمانه‌زنی در آبی»، که به گفته‌ی نمایشگاه‌گردان استعاره از آسمان شهر است؛ بی‌مرز برای همه. هنرمند مفهوم افق‌های آبی را واژگون کرده و زمین فضای نمایشی را به ساحلی با ماسه‌های آبی رنگ بدل کرده است. در مقابل چشمانمان تنها اسکلت بناهایی نافرم می‌بینیم؛ چیدمانی بی‌ادعا و ساده با میلگردها و آرماتورهای باقیمانده از ستون‌های عماراتی که دیگر وجود خارجی ندارند. بعضی از بازدیدکنندگان کفش‌ها را درمی‌آوردند و پابرهنه در ماسه‌های آبی قدم می‌زدند و ما، کفش به پا، سرخوش بودیم از جابه‌جا کردن ماسه‌ها با رد پای آبی‌مان تا چندین متر خارج از غرفه درست تا جایی که پاویون کشورهای شیلی و اسلوونی قرار دارد.
پاویون اسلوونی با عنوان «مطلق/ خشونتی ضروری برای حضور مجسم امید» بر پایه‌ی سه محور اصلی شکل گرفته است: مقاومت، همکاری و امید. این پروژه از همکاری درازمدت چند هنرمند در قالب معماری مشترک (فضایی درون فضای پاویون) همچون لابراتواری زنده ارائه می‌شود. هنرمند اسلوونیایی، جازا، فضای معماری حلزونی و پیش‌ساخته‌ای تعریف کرده و از چند پرفورمر خواسته تا همراه با او درون این فضا، همه‌روزه تا روز اختتامیه، حرکاتی را تجربه کنند. دختری با مداد با سرعت نامحسوس روی دیوار خطی کمرنگ ترسیم می‌کند، دیگری با گچ روی زمین جمله‌ای می‌نویسد؛ جمله‌ها و تک‌کلماتی چون ما باید … ما باور داریم … سکوت کن … پس چگونه؟ … تغییر ما … هر از چندی یکی از پرفورمرها با پیانویی در پشت پاویون قطعه‌ای می‌نوازد. دیگری روی نردبان، دیوار نئوپانی پیش‌ساخته را با قلم‌موی باریک و با صبوری سایه‌روشن می‌زند، هر از گاهی مکث می‌کند، از نردبان پایین می‌آید و از فاصله‌ی دورتر نگاهی به نتیجه‌ی کارش می‌اندازد و دوباره از نردبان بالا می‌رود. اجرای زنده شامل تغییرات کوچک اما محسوس و در طول زمان است که به دگرگونی در ساختار معماری پاویون منتهی می‌شود. هیچ شیئی جز سکوهای پیش‌ساخته، یک نردبان و دو ساعت دیواری در فضا وجود ندارد و بااین‌حال، در پایان هر روز پاویون اسلوونی، با ریتمی کند، تصویری نو ایجاد می‌کند. به گفته‌ی هنرمند، این امر بازتابی از ضرورت اعتقاد به تغییر در اینجا و اکنون است. مرجع ایده‌اش را با جمله‌ای از دیپلمات و سیاستمدار آلمانی، استفان هِسِل، تعریف می‌کند: «آفرینش مقاومت است. مقاومت آفرینش است.» هنرمند مقصودش از خشونت ضروری برای تجسم امید را به همکاری مستمر و پایدار تعمیم می‌دهد. به گفته‌ی خودش برای استقبال از ایده‌ی انوزور در سیاست غیرمنطقه‌ای کردن (دتریتوریالیزیشن) فضای پاویون اسلوونی به‌صورت میکروارگانیسمی زنده در درون ماکروارگانیسم دوسالانه ادامه می‌یابد.

  پاویون یونان، مقاومت در برابر انحطاط

رویکرد استعاری به اینجا و اکنون در پاویون یونان به نوعی دیگر بروز پیدا می‌کند. در زمان افتتاحیه‌ی بینال (حدود سه ماه پیش) هنوز غوغای الکسی زیپراس با اتحادیه‌ی اروپا به تیتر اول خبرها بدل نشده بود. بااین‌وجود در سال اخیر، ریاضت اقتصادی یونان و فلاکت ملی برای سرزمینی با قدمتِ تاریخ بر کسی پوشیده نبود. عمارت پاویون یونان سال‌هاست که در فضای جاردینی قرار دارد؛ بنایی با نمای آجری و سه آرک سوار بر سرستون‌های دوریک که به ورودی هدایتمان می‌کنند. عنوان پاویون امسال «چرا به حیوانات نگاه می‌کنیم»، اثر ماریا پاپادیمیتریو، بازچیدمانی است از یک مغازه‌ی فروش پوست و چرم طبیعی حیوانات در شهرستانی به نام ولس در مرکز یونان؛ چیدمانی کم‌خرج و ساده از مغازه‌ای سنتی و دخمه‌های روش‌های سنتی جداسازی پوست از بدن حیوانات. واقعیت فروشگاه از طریق تصویر، اسناد، مدارک و شخصیت استادکارِ صاحب مغازه روایت می‌شود. او در تصاویر ویدیویی در حال گلایه از وضعیت کنونی می‌گوید که شاهد بخش بزرگی از تاریخ یونانِ مدرن بوده و نگرشی به‌شدت انتقادی بر آن دارد. به باور هنرمند، فروشگاه سنتی در گذر زمان و مکان تغییرناپذیر است همانند پاویون نئوکلاسیکی یونان، رهاشده به حال خویش. او رابطه‌ی پیچیده و سمبلیک انسان و حیوان را در کنار نگرانی‌های سیاسی و اقتصادی، سنت و مدرنیته، اخلاق و زیبایی‌شناسی، ترس از بیگانه و ناشناخته به چالش می‌کشد؛ انسان‌مداری عمیقی را که اجازه می‌دهد خودمان را غیروحشی و متفاوت از تمام حیوانات بدانیم. به گفته‌ی نمایشگاه‌گردان ایتالیایی، گابی اسکاردی، این پاویون شئ یافته‌شده در چشم‌انداز خرابه‌های یونان است؛ تمثیلی معاصر برای تحریک مقاومت غریزی ما در برابر انحطاطی که احاطه‌مان کرده است.

  ژاپن و اوروگوئه، پُر و خالی

بارها و بارها شنیده‌ایم که آیا هنر معاصر زیباست؟ آیا این آثاری که سال‌های اخیر در موزه‌ها و گالری‌ها به نمایش درمی‌آید اصلاً هنر است؟ در مقابل بسیاری از تجارب هنر مفهومی می‌پرسیم اثر کجاست؟ در تجربه‌های هنر مشارکتی که اثر تجربه‌ای مشترک میان هنرمند و مردم است، چه چیزی به فروش می‌رسد؟ و هزاران سؤال از این دست. جشنواره‌های بزرگ هنری فرصتی است برای بازتعریف دوباره‌ی همه‌ی این سؤالات. اما بی‌شبهه درمی‌یابیم که چه به مذاقمان خوش باشد چه نباشد هنر امروز الزاماً دغدغه یا بهتر بگوییم اولویت تولید امر زیبا ندارد. در نوع متعهدانه‌اش نه یک کالای زیبا، بلکه پرسشی/تأملی زیبا می‌آفریند. خوشبختانه این تحول بزرگ که به‌نوعی مرگ زیبایی‌شناسی تعبیر می‌شود، درها را برای دیگر تجربه‌های علوم انسانی در عرصه‌ی هنر باز می‌کند. در دوسالانه‌ی ۲۰۱۵ نیز اکثر آثار به خودی خود بهای بصری ویژه‌ای نداشتند اما به پرسش‌های عمیقی در گشودند. دو پاویون ژاپن و اوروگوئه مثال‌های مناسبی هستند برای بازنگری الفبای تجارب بصری معاصر که در عین تولید اثری هنری دغدغه‌ای فراتر از تولید کالای زیبا دارند.
در ۱۹۵۸ در گالری ایریس کلر در پاریس، هنرمند فرانسوی، ایو کلاین، که برای تابلوهای مونوکروم آبی‌اش مشهور بود، اثر دیگرش به نام «خالی» را به نمایش گذاشت. تمام اشیای گالری را، به‌جز یک ویترین، از فضا خارج کرد و بازدیدکنندگان را با شوکی از هیچ روبه‌رو کرد. سه سال بعد همتایش آرمان فرناندز، هنرمند امریکایی متولد فرانسه، فضای گالری ایریس را با اثرش با عنوان«پُر» با هر آنچه ممکن بود، با همه‌چیز، پر کرد. در کتاب‌های مرجع تاریخ هنر معاصر این مقطع یکی از ریشه‌های آغازین است برای تجاربی چون هپنینگ و پرفورمنس آرت در سال‌هایی که در پی آن می‌آیند.
امسال پاویون ژاپن پُر بود و پاویون اوروگوئه خالی؛ بی‌آنکه ارتباطی با هم داشته باشند یا به حوادث سال‌های گذشته فکر کرده باشند. اما بی‌شک تجربه‌ی اواخر دهه‌ی پنجاه و اوایل دهه‌ی شصت میلادی، امروز بخشی از ابزار بیانی ابتدایی در ناخودآگاه جمعی دنیای هنر است.
پاویون ژاپن اثر شیهارو شیوتا و با عنوان «کلید در دست» با بیشمار کلید متصل به نخ‌های قرمز رنگ تنیده در تمام فضای پاویون پُر شده است. در دو گوشه از این فضای پر‌شده با قرقره‌ی قرمز و کلیدها، دو قایق کهنه روی زمین قرار دارند. به نقل از هنرمند، کلیدها در زندگی روزمره به معنای حفاظت از چیزهای باارزشمان هستند: خانه، دارایی‌ها، امنیت شخصی و کلیدی در دست به این معنی است که در جایی چیزی امن و گرم داریم. بیشمار کلید یادآور بیشمار خاطره در طول زندگی‌مان است؛ تمام کلیدهایمان. قایق‌ها سمبلی برای رابطه‌ی ما با دیگری و کلید مدیومی برای گذر از خاطره‌ها. پیش از ورود به فضای پاویون، چهار مانیتور با ویدیوهای دلپذیری از مصاحبه‌ای با کودکان پنج الی شش‌ساله قرار دارد که با فانتزی‌های خارق‌العاده از خاطراتشان پیش از به‌دنیا آمدن و درست در لحظه‌ی خروج از بدن مادرشان می‌گویند.
اما اوروگوئه خالی بود با طراحی وسواس‌گونه، سفید و نامرئی روی دیوار. «نزدیک‌بینی جهانی» عنوان اثر هنرمند اوروگوئه‌ای، مارکو مجی، چیدمان حیرت‌انگیزی است با کاغذ سفید، چسب و مداد. آفریننده‌ی اثر می‌گوید: «صورت مسئله‌ام این بود که اثرم در یک ساک کوچک مسافرتی مثل یک فایل زیپ جا بگیرد.» در این پروژه پروسه‌ی طراحی به دو بخش تقسیم می‌شود؛ مرحله‌ی اول برش ده هزار فرم انتزاعی در نیویورک در ۲۰۱۴ و مرحله‌ی دوم چسباندن عناصر روی دیوار‌های پاویون ونیز در بهار ۲۰۱۵؛ چیدمان اثر درست دو ماه به طول انجامید. مجی می‌گوید: «هرچه بیشتر می‌دانیم، کمتر می‌فهمیم» و نمایشگاه‌گردان به نقل از ژیل دلوز عنوان «برداشت کوچک» را از اثر تعبیر می‌کند: کوچک به معنای فروتن، نامرئی، ناگفتنی، شجاعانه و در عین حال خالص.

   افتخار به سبک ایتالیایی

«در طول زندگی همچون ورزشکاری هستیم که برای پرش به جلو باید یک قدم به عقب برداریم، بدون عقب رفتن نمی‌توان به جلو گام برداشت.»

امبرتو اکو در مصاحبه‌ای درباره‌ی حافظه

امسال کشور میزبان با توجه به تم کلی دوسالانه به افتخارات تاریخی‌اش می‌نگرد. عنوان پاویون «کد ایتالیا» است و ردپایی از مشهورهای ایتالیای معاصر و غیرمعاصر، هنرهای تجسمی و ادبیات (امبرتو اکو) و سینما (پیر پائولو پازولینی) در پاویون جمع شده‌اند. از هنرمندان ایتالیایی و غیرایتالیایی درخواست شده بود تا با الهام از مدل اطلس ابی واربورگ آرشیوی از تکه‌تکه‌های حافظه‌ی جمعی ایتالیایی ارائه کنند. ابی واربورگ، منتقد و مورخ آلمانی، مدافع ایده‌ی پیوستگی بصری در تاریخ هنر غرب از دوران کلاسیک تا هنر رنسانس است. او یکی از نخستین پایه‌گذاران نشانه‌شناسی مدرن بود و کتابخانه‌ی مشهورش پیش از مرگش در ۱۹۲۹ با ۶۵ هزار عنوان کتاب و هشتاد هزار تصویر از مطالب پزشکی گرفته تا قوم‌شناسی، جغرافیا، تاریخ هنر به اطلسی از حافظه‌ی جمعی می‌ماند. او به جای طبقه‌بندی این مجموعه‌ی عظیم براساس حروف الفبا، مؤلف یا تاریخ انتشار، مسیری مفهومی بر اساس موضوع یا فرم محتوا طراحی کرده بود. علاوه بر متن نمایشگاه‌گردان ایتالیایی، وینچنزو تریونه، در بسته‌ی مطبوعاتی پاویون ایتالیا متونی از دبیر بینال، کمیسیون پاویون ایتالیا، وزیر فرهنگ و هنر و گردشگری و وزیر میراث فرهنگی نیز در ارتباط با حضور امسال کشورشان موجود بود. در متن تریونه چنین می‌خوانیم: «کد ایتالیا می‌خواهد با نگاه معاصر و ابزار بصری امروز، برخی از ویژگی‌های آشکار یا دور از انتظار در هنر ایتالیا را بررسی کند. می‌خواهد ریشه‌های فرهنگی و تجسمی ملتش را به‌صورت «کد ژنتیکی» به نمایش بگذارد. باور دارد که تولید اثر هنری برای هنرمند، تولدِ یک چیز از هیچ نیست، بلکه بازسازی مجدد شاخصه‌هایی است که به گذشته‌ای تاریخی بازمی‌گردند.» نمایشگاه‌گردان چهره‌های شاخص جنبش‌های آرته پوورآ و ترنس آوانگاردیا (برای مثال کونلیس و پالادینو)، وارثان آوانگارد ایتالیا پس از جنگ جهانی دوم، چهره‌های مشهور ایتالیا در جامعه‌ی بین‌المللی (ونسا بیکرافت) و چندی دیگر از هنرمندان مستقل معاصر ایتالیای نسل گذشته و نسل معاصر را گردهم آورده است. آثار هر یک از هنرمندان در غرفه‌ای مجزا و با مدیوم‌های مختلف نقاشی، مجسمه، چیدمان، ویدیو در فضایی کم‌نور (و گاه با تصویر نورانی مانیتورهای عظیم‌الجثه) روی دیوار‌های سیاه به نمایش درآمده است. دو بخش جنبی نمایشگاه با عنوان‌های «به افتخار ایتالیا» با آثار هنرمندان غیرایتالیایی از جمله پیتر گرین‌اوی، ویلیام کنتریج، ژان‌ماری استروب و «درباره‌ی حافظه» مصاحبه‌ی کارگردان ایتالیایی با امبرتو اکو، زبان‌شناس و فیلسوف ایتالیایی، از دیگر بخش‌های برجسته‌ی پاویون هستند.
پاویون ایتالیا در اجرا و چیدمان حرفه‌ای و باشکوه بود و هنرمندانش همگی در عرصه‌ی هنر نامی میان نام‌ها دارند اما پس از افتتاحیه نقدهای بیشماری در ایتالیا درباره‌ی پاویون ملی نوشته شد. بعضی‌ها بر این باور بودند که امسال بدترین حضور ایتالیا در تاریخ دوسالانه بود؛ جمله‌ای که هر دوسال یک‌بار مخاطبان ایتالیایی درباره‌ی پاویون ملی تکرار می‌کنند! برخی مثل همیشه غرولندهای بی‌فایده‌ی منتقدان ناکارآمد بودند و البته برخی هم آنهایی بودند که به‌درستی مو از ماست می‌کشند تا صرفاً از همه‌چیز تمجید نکرده باشیم، تا حواسمان باشد که همیشه باید باور داشت که می‌توانستیم بهتر باشیم. برخی پاویون ملی و سیاست‌گذارانش را در انتخاب نمایشگاه‌گردان توبیخ می‌کردند. برخی به نام‌هایی به ناحق غایب در پاویون ملی اشاره کردند. برخی خوانشی شاعرانه و تأمل‌برانگیز ارائه داده بودند؛ خوانشی که در آن کد ایتالیایی را به قبرستان تاریخ مانند کرده بودند با حجمی از افتخارات گذشته و در لابیرنتی محزون و تاریک.
نکته‌ی جالب این است که شهر میزبان جدا از پاویون ایتالیا، که ملی است، همه‌ساله حضوری مستقل نیز دارد. پاویونی که از گذشته‌های دور به هنرهای کاربردی توجه ویژه‌ای نشان داده است، امسال در جهت تکنولوژی روز حرکت می‌کند. پرسش این است: آیا عصر دیجیتال ما را به سوی فرمی استاندارد و یکنواخت‌شده سوق می‌دهد یا فرصتی است برای توسعه، تنوع خلاقانه و در نتیجه می‌توان شکل تازه‌ای از هنر را شاهد بود؟
با این دغدغه و با عنوان «نگاه رو به جلو؛ تکامل هنر اجرا؛ دیجیتال- نه فقط دیجیتال» درصدد است پدیده‌ی تجربه‌ی انسانی و دانش در عصر تکنولوژی را در تکامل و کیفیت فرم‌های جدید پیگیری کند. به این منظور، نُه داستان (مطالعه‌ی موردی) یافته‌های اخیر در استان ونتو (مرکزیت استان ونیز) را، که در مسیر تکامل و فناوری اجرا گام برداشته‌اند، روایت می‌کند. تولیدات دیزاین و فناوری‌های نوپا از دوخت پارچه گرفته تا کار با فلز و پلاستیک؛ پژوهشی در قلمرو استانی که سال‌ها میزبان قدیمی‌ترین فستیوال هنر بوده است؛ گزارشی است از سعی و خطاها و تجربیات و ریسک کردن‌هایی که به نتایج اصیل و نوآوری در ساخت دست یافته‌اند؛ کیفیتی که از دیرایام به‌رغم تمام بحران‌های اقتصادی و سیاسی یکی از خصیصه‌ها و افتخارات ملی این کشور است: محصول ساخت ایتالیا. به گفته‌ی کیوریتور این بخش، هدف تنها ارائه‌ی نتایج بصری (فرمال) بی‌نقص و فناوری ساخت نیست، بلکه روایت مسیر این یافته‌هاست؛ اینکه چگونه با تلفیق روش‌های سنتی و یافته‌های تکنیکی امروز می‌توان همچنان روحی منحصربه‌فرد در اشیای کاربردی و روزمره حفظ کرد.

یک پاسخ ثبت کنید

Your email address will not be published.

مطلب قبلی

از هفت دریا

مطلب بعدی

سالمون، بستنی و آنتونی کویین

0 0تومان