جوان‌هایی که غم را دوست دارند

«گول خورديم، برگرديد.» جوان شال‌گردن قرمز بافتني‌اش را با دست‌هايش محکم گرفته. برخلاف جهت جمعيت صدها نفري که گير کرده‌اند…

11 سال ago

روز، خارجی، ظهرِ مصیبت

ظهر تاسوعا، مسجد جامع هرمز مسجد حیاط بزرگی دارد. وسط حیاط یک تیر چراغ‌برق است. کنار آن تریبون کوچکی درست…

11 سال ago

من بدنم را دوست دارم

«درس یک: من بدن باارزشم را خیلی دوست دارم اهداف درس: آشنایی با اعضای بدن، آشنایی با اهمیت و ارزش…

11 سال ago

خانم سونتاگ، خوش آمدید

این روزها هر بار که به کتابفروشی‌ها سر می‌زنیم و سراغ تازه‌های ادبیات را می‌گیریم، چیزی هست و دست‌خالی روانه‌ی…

11 سال ago