هیچوقت دلتان نخواسته بهعلت این مشکلات از ایران بروید؟ بروید جایی که بتوانید در آن راحتتر بخوانید؟ در سالنهای مهم کنسرت بدهید؟ هیچ فکر کردهاید به رفتن؟ نمیتوانم؛ نمیتوانستم بروم کنار رودخانهی راین و دشتی بخوانم. آواز من در این سرزمین است که معنا میگیرد. چطور میتوانم در آن دنیای…
ادامهمعمولاً در همان صفحهی اول ضربهاش را میزند. پلنگی میخواهد ماه را بدزدد، آقاغوله آمده مادر و دختری را بخورد، زرافهای تبدیل شده به یک مجتمع مسکونی، بچهغولی سر کلاس درس نشسته، یک سوسمار توی اتاق دختربچهای لم داده. صاف از ابتدای قصه از مخاطبش، از کودک، میخواهد همهی دیدهها…
ادامهپرسش این است: چرا برای کودکان اینجوری مینویسی؟ یا: فکر میکنی کتابهایت مناسب کودکان باشند و به دردشان بخورد؟ یا: آیا کودکان میتوانند این کتابها را بفهمند؟ و «پاسخ» همیشه مجبور است طولانیتر باشد. پرسشهایی اینچنین در خودشان هیچ تمایلی به فکر کردن ندارند. از فرهنگ و نگاهی مسلط، همیشگی،…
ادامه