«سفر به شب» را بهرام بیضایی در ۱۳۶۸ نوشته است (سالی که «مسافران» را نوشت؛ نمونهای دیگر از عزم او برای کار با صحنههای شلوغ و پرجمعیت). در گفتوگو با زاون قوکاسیان (در کتاب «بهرام بیضایی و پدیدهی سگکشی») میگوید: «بعد از «مسافران» به نظر میرسید که من بلافاصله فیلم…
ادامهدر درام و رمانس کلاسیک همیشه عشق بهمثابه جام مقدس گمشدهای جلوه میکرد که قهرمان باید با گذر از موانع و سختیهای فراوان آن را به چنگ آورد. در این آثار عشق و کنش عاشقانه همواره اموری جدی و توأم با تلخکامیها و مصائب فراوان بود که رسیدن به آن…
ادامهقبل از آنکه چاقویش را دربیاورد گفت: «بعد از خوندن پروندهی سوژهها باید برامون بنویسی که چهجوری میخوای اولین مشتریت رو بکشی و چهجوری جسدش رو تو سطح شهر نمایش بدی. ولی نباس فکر کنی هرچی نوشتی باهاش موافقت میشه. یکی از متخصصهای ما روش پیشنهادی رو سبک سنگین میکنه…
ادامهاُگوست استریندبرگ (یا به لهجهی سلیس سوئدی: استریندبری) کاشف بزرگ رابطهی عشق و نفرت توأمان در فرم مدرن درامنویسی است؛ جدل و کشمکش درونی رابطه، با این انگاره که زوجها (با استعارهی موردعلاقهی خودش) بهسان «وامپیر»ها، با تغذیه از دیگری است که زندگی را تاب میآورند: یکجور عشقورزی که بهجای…
ادامه