فاطمه که سرزباندارتر است در را باز میکند. کارگاه بوی چوب میدهد. سمیه الوارهای سر راه را برمیدارد و به دیوار تکیه میدهد. کارگاه که مغازهای سیچهلمتری است با نور لامپهای زرد آویزان از سقف روشن میشود. مریم مشغول کار است. ابزار را در نقشهای چوب میسراند و پوستی تازه…
ادامه