«پل چهارراهِ مخبرالدوله، چهارطرفِ چهارراه را به هم متصل مىکرد. وقتى بالاى پل ایستادم، رو به ضلعِ جنوبى به کوچهاى پر از لباسِ عروسى فروشى خیره شدم. کمى راستتر روبهرویم، ساختمانى حداقل مربوط به صد سالِ پیش. ویترینى داشت که جلویش را برگهاىِ درخت پوشانده. رمز و رازى در معمارى…
ادامه