سیمای ناهنجار مرگ

گفتگو با آقای فلان

آمارها و مراکز مربوط به ثبت آمار خودکشی متعدد و پراکنده است و به نظر می‌رسد نمی‌توان به عدد مشخصی از میزان خودکشی و اقدام به آن صحبت کرد. تا زمانی که تصویری دقیق از وضعیت بحران خودکشی در دست نداریم چگونه می‌توانیم برای پیشگیری برنامه‌ریزی کنیم؟
موضوع آمار خودکشی یکی از چالش‌های جدی در این حوزه است و مربوط به کشور ما هم نیست. معمولاً نظام ثبت خودکشی در اکثر کشورها دچار این مشکل است. البته چند وقتی است که در مراکز درمانی دولتی وزارت بهداشت سامانه‌ی ثبت بهتری راه انداخته‌اند ولی همچنان مراکز مرتبط با حوزه‌ی ثبت آمار خودکشی پراکنده‌اند؛ حالا چه آنها که فوت می‌کنند -که اکثراً به پزشکی قانونی ارجاع داده می‌شود، چون باید بررسی شود- چه آمار اقدام.

اورژانس اجتماعی نظامی ثبتی برای موارد اقدام دارد که باید همه‌ی اینها را در نظر بگیرد. مراکز درمانی هم همین‌طور، نیروی انتظامی هم همین جور. اما آیا همه‌ی اینها ثبت و یک جا جمع و موارد همپوشانی‌شده حذف می‌شود؟
خیر، واقعیت این است که ما الآن سیمای دقیقی از خودکشی و اقدام به خودکشی در کشور در دست نداریم چون نظام ثبت جامع، یکپارچه، منسجم و هماهنگ در کشورمان نداریم. اگر چنین تصویر مشخصی داشته باشیم، پراکندگی در استان‌های مختلف خودش را نشان خواهد داد و آن وقت می‌شود در این حوزه برنامه‌ریزی مرتبط و مناسب انجام داد. گرچه آمارهای پزشکی خوب و مستندند، در مورد اقدام الزاماً آمارهای وزارت بهداشت کامل‌ترین و جامع‌ترین آمارها نیستند و نیازمند نظام ثبت در این حوزه هستیم.

با همین آمار ناقص و پراکنده‌ی کلی در سال‌های اخیر، کارشناسان همواره از رشد آمار خبر می‌دهند. وضعیت واقعاً چگونه است و چرا شاهد این رشد هستیم؟
بر اساس آمارهای رسمی در ایران، میزان خودکشی ۲/۶ به ازای هر صد هزار نفر است. میانگین دنیا هم دوازده تا چهارده به ازای هر یکصد هزار نفر است و در طول این چند سال آمار در کشور ما از هشت تا ۵/۶ در نوسان بوده و حالا ۲/۶ است. در سال‌های اخیر به دلیل مشکلات اقتصادی و بحران‌های مختلفی که تجربه کردیم، روند کمی روبه‌رشد است و آمارهای پزشکی قانونی هم در واقع همین را نشان می‌دهد. بر اساس آخرین آمار رسمی پزشکی قانونی در ۱۳۹۷ آمار پنج هزار و ۱۰۱ بود و در ۱۳۹۸ رقم پنج هزار و ۱۴۳؛ یعنی ۸/۰ درصد بیشتر شد. گسترش شهرنشینی و گسترش اختلالات روانی، مشکلات اقتصادی و احساس تنهایی؛ همه‌ی اینها می‌تواند در افزایش خودکشی تأثیرگذار باشد.

شما قبلاً هم گفته‌اید که توجه به آسیب‌های اجتماعی و مشکلات سلامت روان، مثل خودکشی، بیشتر شده که در نتیجه‌ی بیشتر شدن شرایط بروز این مشکلات است. این شرایط کدامند و چه تغییری کرده‌اند؟
در حوزه‌ی آسیب‌های اجتماعی توجه‌ها بیشتر شده است. این حساسیت در ایران زمانی بیشتر شد که رهبری از بهمن ۱۳۹۵ به این موضوع ورود کرد، حساسیتش را در حوزه‌ی آسیب‌های اجتماعی نشان داد و هر شش ماه یک‌بار جلسات مستمری را برگزار می‌کرد. همین که برای روزهای جهانی پیشگیری از خودکشی در ایران برنامه داریم، و پروتکل‌های مربوط به مداخلات در حوزه‌ی خودکشی نوشته می‌شود، نشان‌دهنده‌ی افزایش این حساسیت‌ها در جامعه است. ضمن اینکه فکر می‌کنم پرداختن به خودکشی‌هایی که در جامعه اتفاق می‌افتد در فضای مجازی و رسانه‌ها به‌نوعی به این موضوع دامن می‌زند؛ مثل آخرین عددی که رکنا اعلام کرد که ۸۴ خودکشی ظرف ۲۴ ساعت در تهران اتفاق افتاده، گرچه بعد اصلاح کرد که این اقدام به خودکشی بوده اما با همین پرداختن‌ها حساسیت‌ها در جامعه بیشتر می‌شود.

آیا سن خودکشی هم در ایران پایین آمده؟ آیا مواردی که اخیراً برای کودکان و نوجوانان پیش آمد در ادامه‌ی روند معمول همیشگی بوده یا نشانه‌ی‌ جدیدی از مشکلی تازه است؟
روند کاهش سن خودکشی جهانی است. در برخی کشورها هم که همیشه آمار خودکشی سالمندان بالا بوده، شاهد روند کاهشی سن خودکشی هستیم. در ایران هم بر اساس آمار پزشکی قانونی از مجموع صددرصد خودکشی‌های ۱۳۹۸ حدود هفت یا هشت درصد زیر هجده سال، ۲۱ درصد ۱۸ تا ۲۴ سال، ۹/۱۳ درصد ۲۵ تا ۲۹ سال، ۵/۲۵ درصد بین ۳۰ تا ۳۹ سال، ۴/۱۵ بین ۴۰ تا ۴۹ سال و ۴/۸ درصد ۵۰ تا ۵۹ سال، ۹/۷ درصد هم ۶۰ سال و بیشتر و ۱/۰ درصد هم نامعلوم بود. این نشان می‌دهد که سن خودکشی در ایران بالا نیست و بالاترین فراوانی خودکشی بین ۳۰ تا ۳۹ سال است.

آمار اقدام به خودکشی در زنان بیشتر از مردان است، اما آمار فوتی‌ در مردان بیشتر، چرا؟ مردان معمولاً تحت‌تأثیر چه عواملی دست به این کار می‌زنند؟
معمولاً آمار خودکشی منجر به فوت در مردان سه تا چهار برابر بیشتر از زنان است، اما آمار اقدام به خودکشی که منجر به فوت نمی‌شود در زنان سه چهار برابر مردان است. عوامل هم مختلف است: مسائل اقتصادی، شکست‌ها، ناهنجاری‌ها، اختلالات روانی و درگیر بودن با آسیب‌های اجتماعی دیگر مثل مواد مخدر، اچ‌آی‌وی ایدز، شکست در عشق همه از عوامل مرتبط با خودکشی‌اند، چه در مردان و چه در زنان، و گاهی اختلافات شدید خانوادگی و فقر می‌تواند به این شرایط دامن بزند.

تاکنون چه دلایلی برای بالا بودن نرخ خودکشی در استان‌هایی مثل کرمانشاه و ایلام به دست آمده و به نظر شما اقدامات ضروری برای این استان‌ها کدامند؟
استان‌های غرب و شمال غرب ما از نظر خودکشی وضعیت خوبی ندارند. بر اساس آمار پزشکی قانونی در ۱۳۹۸ میانگین خودکشی کشور ۲/۶ به ازای هر یکصد هزار نفر بود. اما این آمار در بویراحمد ۲/۱۴، در ایلام ۹/۱۳، در کرمانشاه ۹/۱۲، لرستان ۴/۱۱ و گیلان ۸/۹. این آمار نشان می‌دهد که این استان‌ها به‌جز گیلان برخی بیش از دوبرابر میانگین کشوری اقدام به خودکشی دارند و طبیعتاً برنامه‌های پیشگیری در سطوح مختلف باید متناسب با شرایط هر استان و منطقه باشد و در واقع برای استان‌های مورد اشاره هم باید برنامه‌های بومی نوشته شود؛ برای پیشگیری و ارتقای مهارت‌های تاب‌آوری، زندگی، کنترل خشم، حل مسأله، خودمراقبتی و مداخله در بحران؛ منتها در واقع این برنامه‌ها باید باتوجه‌به مخاطب‌شناسی، که در هریک این استان‌ها انجام می‌شود، باشند.

چندسال پیش گفت‌وگویی با یکی از فعالان حوزه‌ی اجتماعی هرات داشتم. او می‌گفت زنانی که از ایران به هرات برگشته بودند – به دلیل اینکه آگاهی بیشتری از حقوق خود داشتند- در افغانستان چالش‌های بیشتری داشتند و دست به خودسوزی می‌زنند. آنها معتقد بودند برای کاهش این موارد باید مردان را آگاه کرد تا با اصلاح برخی باورهایشان، و آشنایی بیشتر با حقوق زنان، باعث کاهش اقدام به خودسوزی زنان شوند، وگرنه تنها آگاهی یافتن زنان در این زمینه کافی نیست. نظر شما چیست؟
تأثیر موضوع آشنایی با حقوق و ارتباط آن با خودکشی را نفی نمی‌کنم ولی من تا به امروز پژوهش متقنی ندیده‌ام که بتواند بین این دو ارتباط برقرار کند. من ندید‌ه‌ام ولی همیشه این موضوع مطرح بوده که احتمال بیشتری می‌رود کسانی که به حقوقشان بیشتر آشنا می‌شوند اقدام به خودکشی کنند و این موضوع ممکن است احتمال خودکشی را تشدید کند.

بحران‌های جامعه نظیر افزایش مرگ‌ومیر ناشی از کرونا، مشکلات اقتصادی ناشی از آن و ایزوله شدن خانواده‌ها سلامت روان جامعه را تحت تأثیر قرار داده. این شرایط با روان جامعه، خانواده و به‌ویژه نوجوانان چه کرده است؟
معمولاً بحران‌ها، بسته به نوع و گستره، خودکشی را تشدید می‌کنند. در واقع افراد تحت‌تأثیر بحران با شدت گرفتن آن رفتارهای منجر به خودکشی متفاوتی بروز می‌دهند، ولی هرچه شدت بحران و تأثیرپذیری آن بیشتر باشد ـ و از طرفی با فقدان تاب‌آوری و مهارت‌های ارتباطی و خودمراقبتی ـ ظهور و بروز پدیده‌های خودکشی دور از ذهن نیست. روند افزایشی خودکشی در همین دوران کرونا موضوعی جهانی است. کاهش ارتباطات ممکن است مؤثر باشد. مثلاً خانه‌نشینی باعث شد افراد دارای نشانه‌های خودکشی شناخته نشوند و اقدامات فوری انجام نشود.

در برخی کشورها به همین دلیل مدارس را کمتر تعطیل کردند تا بچه‌ها افسرده نشوند. به نظر می‌رسد ما چندان به فکر روح و روان کودکان و نوجوانان نبودیم.
طبیعتاً ارتباط با محافل اجتماعی، ارتباط با همسالان و کسانی که دوستشان داریم ـ و فرصت تخلیه‌ی هیجان به ما می‌دهند ـ می‌تواند بستری باشد برای اینکه این مشکلات روان کاهش یابد. رفتارهای مرتبط با خودکشی را نمی‌توانیم نفی کنیم. برخی کشورها به همین دلایل سعی در حفظ این فضا داشتند، چراکه می‌تواند مشکلات روان را کاهش بدهد.

به‌نظر می‌رسد بخشی از بی‌توجهی به بحران سلامت جامعه ناشی از نگاه سیاسی به مسائل اجتماعی باشد و پرداختن به آسیب‌های اجتماعی همواره با برچسب سیاه‌نمایی روبه‌رو می‌شود، در نتیجه مشکلات به بحران بدل می‌شود، درحالی‌که مردم نقشی در به‌وجود آمدن آن نداشته‌اند.
مشکل برخورد سیاسی با موضوعات اجتماعی است و همین باعث می‌شود به‌شدت تحت‌تأثیر این فضاها قرار بگیریم. گاهی مواقع آنها را بزرگ می‌کنیم تا جناح رقیب را زمین بزنیم و گاهی آنها را کتمان می‌کنیم که بگوییم همه‌چیز گل‌وبلبل است. به نظر من غلبه‌ی نگاه سیاسی در تمامی مسائل اجتماعی ظلم در حق مردم و کشور خواهد بود، چون منجر به برخورد غیرواقع‌بینانه با این موضوع می‌شود.

یک پاسخ ثبت کنید

Your email address will not be published.

مطلب قبلی

همه‌ی‌بمب‌های‌جهان‌درافغانستان‌منفجرمی‌شود

0 0تومان